حالا دلم به كوه دماوند میزند
این لحظه را به سوی تو پیوند میزند
در چارچوب سادهی این آسمان سبز
تصویری از تو را به دلش بند میزند
شب ساكت است و ماه و تماشا و آسمان
چشمان عاشقش به تو لبخند میزند
تصویر ناتمام و قدمهای سركشم
گلگشت آشنا به سمرقند میزند
با قامتی بلندتر از رودخانهها
در خاطرش به دامن هلمند میزند
مریم به خواب ناز شد و ساره نیز هم
مادر نشسته قافیه را بند میزند