در جهانی که علوم و دانشهای تخصصی مسیرهای روشنتری برای حل مشکلات زندگی ارایه میدهند، پیوند ادبیات با این دانشها گاهی نادیده گرفته میشود. با این حال، ادبیات نقش مهمی در گسترش دیدگاههای انسانی و عاطفی دارد، که برای هر فرد بهویژه برای پزشکان از اهمیت ویژهیی برخوردار است. پزشک نه تنها درمانگر جسم است، بلکه با روان و احساسات انسان نیز در ارتباط است. از اینرو، آشنایی با ادبیات، بهویژه ادبیات غنی فارسی، میتواند دریچهیی به سوی شناخت عمیقتر از جهان درونی بیمار و همدلی با او بگشاید. ادبیات فارسی، مفاهیمی را به همراه دارد که میتواند فرد را در لحظات چالشبرانگیز و پیچیده زندگی، اعم از شخصی یا حرفهیی، یاری رساند و درک او از پیچیدگیهای هستی را عمیقتر کند.
در تاریخ فرهنگ و تمدن ما، پیوند میان علم و ادبیات همیشه جایگاه ویژهیی داشته است. بزرگانی همچون ابن سینا، عطار نیشابوری، و عمر خیام نشان دادهاند که علوم پزشکی و ساینسی میتواند با شعر و ادبیات در هم تنیده شود و برآیندی از ژرفاندیشیهای علمی و روحانی ارایه کند. ابن سینا نه تنها پزشک و فیلسوف بزرگ بود، بلکه در زمینهی ادبیات نیز آثاری آفریده است که به مفاهیم معنوی و انسانی میپردازد. عطار نیشاپوری که هم طبیب و هم عارف بود، با سرودن مثنویها و غزلهای عمیق عرفانی، مسیر تازهیی در پیوند بین درمان جسم و تعالی روح ایجاد کرد. عمر خیام، فیلسوف و منجم برجسته، نیز با رباعیات خود فلسفهیی را ارائه میدهد که در تقاطع علوم و تأملات هستیشناسانه قرار دارد.
این سنت دیرینه در دوران معاصر نیز ادامه یافته است. از میان چهرههای برجسته ادبی و علمی معاصر، میتوان به داکتر سمیع حامد، شاعر مشهور افغانستان، اشاره کرد. او که در عرصه پزشکی نیز دستی توانمند دارد، با اشعار خود نگاهی تازه به مسائل اجتماعی و انسانی انداخته است. اشعار او همانند درمانهای پزشکیاش، مرهمی بر زخمهای جان و روح انسانهای این زمانه است.
داکتر غوث ندا، زادهی بلخ و متعلق به یک خانوادهی نامور، طبیب و استاد دانشکدهی طب دانشگاه بلخ نیز یکی از چهرههای برجسته و افتخارآفرین طبابت در افغانستان است که نام و خدماتش در عرصهی پزشکی و اکادمیک برای بسیاری شناخته شده است. اما در پس این چهرهی علمی، جنبهی دیگری از شخصیت او نهفته است که کمتر به آن پرداخته شده و آن عشق و توجه ویژهاش به ادبیات است. داکتر ندا سالهای طولانی از زندگی خود را ضمن مشغولیت در عرصهی پزشکی، به مطالعه ادبیات فارسی اختصاص داده و تلاشهای فراوانی برای درک عمیقتر این بخش انجام داده است. این پیوند میان علم طبابت و معرفت ادبی، او را به فردی متمایز تبدیل کرده است که نه تنها در عرصهی بهداشت و درمان و آموزش پزشکان خدمت کرده، بلکه در جهان معنوی و ادبیات فارسی نیز کارهای درخور تأملی دارد.
او با تأثیرپذیری از اشعار و اندیشههای شاعران بزرگ چون ابوالمانی میرزا عبدالقادر بیدل، قریحهی شعری یافته که در قالب تکبیتهای عمیق و پرمحتوا خود را نمایان کرده است. این تکبیتها نهتنها بازتابدهنده احساسات درونی او هستند، بلکه حوزههای اجتماعی را نیز آماج قرار داده اند. او توانسته است با استفاده از زبان شعر، دغدغهها و اندیشهی خود را در قالب بیتهای کوتاه ابراز نماید و در عین حال به بیان دردها، رنجها و نا ملایمات زندگی بپردازد.
شغل داکتر غوث ندا به عنوان یک پزشک، تأثیر عمیقی بر اشعار او گذاشته است. طبابت، بهویژه در شرایطی که با رنجها و دردهای انسانها سر و کار دارید، به فرد بینش و تجربهی عمیق از پیچیدگیهای زندگی میدهد. طبیب در جریان ملاقات بیمارها با انواع داستانها و حکایات زندگی افراد روبرو میشوند و بدیهی است که از آن تاثیرپذیر اند. این تجارب برای دکتور ندا منجر به شناخت عمیقتری از درد و رنج انسانها شده است که آن را در بیتهایش بخوبی میتوان حس کرد.
در تحلیل تکبیتهای داکتر غوث ندا، میتوان موضوعات متنوعی را که در اشعار او بازتاب میابند، شناسایی کرد. این ابیات غالباً به مسائلی چون عدالت اجتماعی، کشمکشهای شخصی، سوالات هستیشناسی و تضادهای احساسی پرداخته و پیوند عمیقی میان احساسات فردی و دغدغههای اجتماعی برقرار میکنند. در این جستار، به بررسی این بخش از زندگی او خواهیم پرداخت و نقشی که این تکبیتها در بیان واقعیتهای اجتماعی و احساسات درونی او ایفا میکنند، اشاراتی میشود.
عدالت اجتماعی و احساسات فردی:
“نیمی از دل را گرفته حسرت ناکردهها
نصف دیگر زانفعال کردهها پُر گشتهاست”
این بیت به تضاد درونی میان آرزوهای ناکام و احساسات متأثر از ناتوانی و بیعملی اشاره دارد. شاعر در اینجا حسرتهای شخصی و ناکامیها را با درد اجتماعی پیوند میزند که به طرز عمیقی بر روان او اثر گذاشته است.
کشمکشهای شخصی و آرزوها:
“بهبیداری سرم طرح هزاران آرزو دارد
بهخواب خود مگر بینم محقَّق گشته یکتایش”
در این بیت، شاعر به کشمکش میان آرزوهای بیداری و تحقق ناپذیری آنها در خواب میپردازد. این تضاد میان آرزوها و واقعیتهای تحقق نیافته، نشانهیی از مبارزه درونی و نارضایتی از وضعیت کنونی است.
سوالات هستیشناسی و غمانگیزی زمان:
“دیده چون نتوانم این وضعِ غمانگیزِ زمان
مژه میبندم بهنامِ خواب، دیگر چاره چیست؟”
این بیت به بحران هستیشناختی و ناتوانی در مقابله با وضعیت غمانگیز زمان اشاره دارد. خواب به عنوان یک راهحل موقتی برای فرار از مشکلات و ناتوانیهای موجود، در نظر گرفته میشود.
تضادهای احساسی و رنجهای درونی:
“رنگین کمان خوابِ تو از ترس زندگی
کابوسِ وحشتِ دلِ غم پرورت شده”
این بیت به تضاد میان زیبایی خیال و ترسهای واقعی زندگی پرداخته و نشاندهنده تضاد احساسی و روانی عمیق شاعر است.
رنج و قناعت:
“زبس هوای دلم غمگِنانه میگرید
ز سیل اگر که شوم لادرک، بهکوی تو ام”
این بیت به اندوه عمیق و احساس جدایی شاعر از معشوق اشاره دارد. شاعر با این بیت، عواطف فردی خود را با احساسات اجتماعی پیوند میزند.
آرامش و قناعت:
“چون سایه از تلاطمِ امواج، راحتیم
ما را به این حصار، قناعت رسانده است”
این بیت به آرامش و قناعت در برابر تلاطمهای زندگی اشاره دارد. شاعر به نوعی از پذیرش وضعیت موجود و پیدا کردن آرامش در قید و بندها سخن میگوید.
ارزشگذاری و اخلاص:
“کَی خراشی در جبین ما ز مسند بوسی است
چونکه دایم سر بهپای عرش اعلی سودهایم”
این بیت به احترام و اخلاص شاعر در برابر حقایق بزرگ و معنوی اشاره دارد. شاعر از پذیرش خاضعانه و تسلیم در برابر خالق سخن گفته و از تسلیمپذیری به پدیدههایی که پایایی ندارند، اظهار دوری میکند.
نارضایتی از بیپاسخی و بیمحبتی:
“آثار نمک هیچ نبودهست بهدستم
آزردهدل از دست همین بینمک استم”
“بُرده شورِ زندگی را دستهای بینمک؟
یا که آدمهای بیپاس و محبت ناشناس؟”
این ابیات به نارضایتی از بیپاسخی و بیمحبتی دیگران پرداخته و نشاندهنده رنج و آزردگی شاعر از بیتوجهیها و نا سپاسیهای روزگار و نا ملایمات زندگی است.
خوشحالی و راضی بودن از زندگی:
“خوشحالی و سُرور بهیک لحظه میرود
ایخوش بهحال آنکه بوَد راضی از حیات”
این بیت به ناپایداری خوشحالی و اهمیت راضی بودن از زندگی، حتی در شرایط ناپایدار، اشاره دارد. شاعر به ارزش رضایت از زندگی و خوشحالی پایدار در برابر ناپایداریها توجه دارد.
این ابیات بهطور کلی، پیوندی میان احساسات فردی و مسائل اجتماعی برقرار میکنند و به نوعی نشاندهندهی تأملات عمیق شاعر در مقابله با چالشهای زندگی و دنیای پیرامون او هستند.
در پایان، میتوان گفت که چنین افرادی که از چندین مسیر به مسائل انسانی میپردازند، اهمیت ویژهیی در جامعه دارند. آنها با ترکیب مهارتهای علمی و خلاقیتهای هنری، قادرند بهطور جامعتر و عمیقتری به مشکلات و چالشهای اجتماعی پرداخته و درک بهتری از پیچیدگیهای انسانی ارائه دهند. این نوع از فعالیتهای چندگانه، به ارتقاء کیفیت زندگی و افزایش همدردی و آگاهی اجتماعی در جوامع کمک کرده و به ساختن دنیای بهتری برای همه انسانها منجر میشود. داکتر غوث ندا، با خدمت به هر دو عرصهی پزشکی و ادبیات، بهعنوان نمونهی درخشان از این نوع تأثیرگذاری در جامعه معاصر به شمار میآید.