Search
Close this search box.
Zamarud-Shah-Darya-di1l

به تازه‌گی کتابی را تحت عنوان «سردار قدوس‌خان پنجشیری؛ از قیام علیه امیر عبدالرحمان‌خان تا اعلام پادشاهی ۱۸۸۱ـ ۱۸۸۳ م» نوشتم که از طریق نشر مولانا به‌چاپ رسیده است. این کتاب روایت گوشه‌ای از تاریخ نانگاشته‌ و ناشناخته‌ی افغانستان می‌باشد که در پس پرده‌ی حوادث و واقعات تاریخی پنهان مانده بود. در کتاب یادشده، جدا از معرفی سردار قدوس‌خان پنجشیری و تحولاتی را که او رقم زده بود، به معرفی بعضی از شخصیت‌های دیگر رزمنده، پیکارگر، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی پنجشیر می‌پردازد. از این میان، به معرفی شخصی بنام زمردشاه دریادل و حوادثی را که او موجب شده  بود نیز پداخته شده  است. روایت فوق‌الذکر در کتاب «سردار قدوس‌خان پنجشیری…» با اندکی تغییرات چنین آمده است:

نظر به اوضاع سیاسی و اجتماعی قبل از حکم‌روایی امیر عبدالرحمان‌خان، حاکمان محلی در نواحی مختلف جغرافیای سیاسی افغانستان امروزی، خودشان را «میر، ملک ویا خان» می‌خواندند. از میان صدها و هزارن تن از این بزرگان قومی برای نخستین‌بار شخصی به‌نام «زمردشاه دریادل»، بیرون از خانوده‌های شاهی، در برابر حکومت تیمورشاه پسر احمدشاه ابدالی، خیزش و اعلام پادشاهی کرد. پیرامون چگونه‌گی خیزش و اعلام پادشاهی زمردشاه دریادل اطلاعاتی در منابع تاریخی دوران خودش یا نزدیک به آن زمان وجود ندارد، ولی در کتاب‌های «نگاهی به سرزمین پنجشیر» نوشته‌ی محمدهاشم انتظار اکرمی، «پنجشیر در دوران جهاد» نوشته‌ی عبدالحفیظ منصور و «تاریخ، فرهنگ و مبارزه‌ی مردم پنجشیر» اثر ماندگار دستگیر پنجشیری که در دهه‌های پسین چاپ شده‌اند، روایت‌های از او ذکر شده است. محمدهاشم انتظار اکرمی در بخشی از کتاب خویش، تعداد زیادی از مشاهیر پنجشیر را به معرفی می‌گیرد و در مورد زمردشاه دریادل چنین می‌نویسد: «زمردخان نوروزخیل از اولاده‌ی یزالدین بن عبیدالله، یکی از معززین با نام و نشان پنجشیر بوده است که در قرن سیزدهم هجری قمری زند‎‌‌گی می‌کرد. او مالک حشم و عقار زیادی بود. اولاد و احفاد مشارالیه در بارک و سنگانه‌ی پنجشیر، بودباش دارند. من هرچند کوشیدم سوانح مذکور را طوری‌که لازم بود، از نزد بازمانده‌گان‌شان به‌دست آورده نتوانستم. از این رو، سوانح مذکور از قلم بازماند. البته قارئین محترم معذرت مرا قبول خواهند فرمود».

عبدالحفیظ منصور، یکی از نویسنده‌گان دیگر افغانستان در کتاب «پنجشیر در دوران جهاد» پیرامون زمردشاه دریادل چنین نوشته است: «طبق یک حکایت فلکوریک در زمان حکم‌روایی ابدالیان، رابطه‌ی پنجشیری‌ها با حکومت‌مرکزی تیره بود و مردم این دره به‌گونه‌ای مستقل می‌زیستند. تا این‌که تیمورشاه فرزند احمدشاه به‌آن‌جا لشکر فرستاد و در اثر دسیسه‌ای، زمردشاه دریادل، سرکرده‌ی پنجشیریان اسیر لشکر تیمور گردید و نامبرده در قندهار زیر پای فیل کرده شد». در این باب اشعار محلی نیز وجود دارد که یک بیت آن در کتاب «پنجشیر در دوران جهاد»، چنین ‌آمده ‌است:

زمردشاه دریادل مراد تو نشد حاصل

سرت ببرید چون بسمل گُل‌ریحان زمردشاه

 

بعضی از این نویسنده‌گان معتقد اند که زمردشاه دریادل توسط گماشته‌گان داخلی به دام افتاد و به قندهار فرستاده شد. دستگیر پنجشیری پیرامون زمردشاه دریادل و ایستاده‌گی او چنین می‌نویسد: «زمردشاه یکی از شیران پنجشیر و نیاکان احمدشاه مسعود در دوران  تیمورشاه درانی از فرماندهان این مقاومت ملی بوده است. کر زمرد (پایگاه مقاومت زمردشاه) در دامان گذرگاه دره‌ پارنده و ولنگ زمرد (چراغوار)، هنوزهم به‌نام زمردشاه یاد می‌شود. این آزاد مرد پنجشیری توسط گماشته‌گان محلی دولت آن زمان به دام افتاد و به قندهار انتقال یافت. او به فرمان تیمورشاه ابدالی، زیر پای پیل انداخته و لگدکوب شد. ولی یاد و کارنامه‌های این عیار خراسان در دل مردم سرزنده و آتش‌دل پنجشیر هنوزهم زنده است و در ادبیات شفاهی این مردم،  طنین آهنگین و غمناکی دارد».

عبدالحفیظ منصور به‌نقل از سرهنگ دوست‌محمدخان، پدر احمدشاه مسعود (قهرمان ملی افغانستان) در مورد زمردشاه دریادل چنین می‌گوید: «زمردشاه دریادل از بازارک پنجشیر و از اجداد سرهنگ دوست‌محمدخان، پدر احمدشاه مسعود بوده است. او در برابر حکومت تیمورشاه، پسر احمدشاه ابدالی اعلام پادشاهی نموده بود. تیمورشاه لشکری را برای تسخیر پنجشیر به آن‌جا گسیل نموده و بخشی از زنان و مردان این دره را گروگان گرفته بود. در این هنگام، زمردشاه دریادل مجبور می‌شود که در ازای آزادی زنان و مردان پنجشیری از بند لشکر تمیورشاه، خودش را به آن‌ها تسلیم نماید. سرانجام لشکر تیمورشاه، او را از پنجشیر به قندهار منتقل نموده و به دستور پادشاه در زیر پای فیل کشته می‌‌شود».

بعضی از روایت‌های شفاهی وجود دارد که زمردشاه دریادل کسی بود که در برابر احمدشاه ابدالی قیام کرده است. او در روستای «گشای» از مربوطات پارنده، پایگاه ایجاد نموده و از آن‌جا پادشاهی خویش را اعلام می‌نماید. صالح‌محمد ریگستانی، نماینده‌ی مردم پنجشیر در مجلس نماینده‌گان در زمان حکومت حامد کرزی و نویسنده‌ی کتاب «مسعود و جهاد»، پیرامون زمردشاه دریادل چنین می‌گویند: «در بین مردم پنجشیر روایت‌های شفاهی وجود دارد که زمردشاه دریادل در برابر حکومت احمدشاه ابدالی قیام کرده بود. او  در روستای گشای پارنده مربوط به بازارک پنجشیر، قرارگاه نیز ساخته بود. گشای، جایی است که آمرصاحب (احمدشاه مسعود) نیز در اوایل جهاد علیه شوروی‌ها، در آن‌جا یک مرکز تعلیمی را ساخته بود». همین‌طور محمدعلم ایزدیار، معاون پیشین مجلس سنای افغانستان که باشنده‌ی اصلی بازارک پنجشیر می‌باشد و فعالیت‌های فرهنگی و نویسنده‌گی نیز داشته است، در مورد اعلام پادشاهی زمردشاه دریادل چنین روایت می‌کند: «من از کهن‌سالان پنجشیری شنیده‌ام که کسی به‌نام زمردخان پنجشیری (معروف به زمردشاه دریادل) مربوط به خانواده نوروزخیل بوده است. آمر صاحب (احمدشاه مسعود) نیز از همان خانواده می‌باشد. زمردخان در زمان حاکمیت احمدشاه ابدالی ویا پسرش تیمورشاه ابدالی به دلیل اقتدار‌خواهی و  مخالفت با خانواده‌ی شاهی، دستگیر و زیر پای فیل انداخته شد و شهید ‌گردید».

زمردشاه دریادل، یک شخص دانا، فرهنگ‌دوست و از کاکه‌های سرزمین شمالی (پنجشیر، پروان، کاپیسا و کوهدامن) به‌شمار می‌رفت. او دستگیر بی‌نوایان و حامی شاعران و باسوادان بود. زمانی او یکی از شاعران پنجشیری را چنین حمایت کرده است: «مرزامحمد مشهور به فقیری‌پنجشیری فرزند دولت‌محمد در روستای کرپیتاب پریان به‌دنیا آمده است.  او در خردسالی پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی کاکای خویش قرار گرفت. وی خواندن و نوشتن را در مسجد و نزد ملای آن روستا آموخت. فقیری‌پنجشیری از کودکی شعر می‌سرود و آن را به دلیل نداشتن قلم و کاغذ، در پوست درخت حکاکی می‌کرد. گفته می‌شود که یکی روزها زمردخان پنجشیری (زمردشاه دریادل)، مهمان کاکای فقیری‌پنجشیری در پریان شده بود. چشم زمردشاه دریادل به پوست درختی می‌افتد که در آن اشعار فقیری‌پنجشیری حکاکی شده بود. او از حاضرین در مجلس می‌پرسد که نویسنده‌ی این اشعار چه‌کسی است؟. حاضرین، فقیری‌پنجشیری را که نوجوان بود، برایش نشان می‌دهند. پس از آن، زمردشاه دریادل مسوولیت سرپرستی او را از نزد کاکایش به‌عهده‌ی خویش گرفته و وی را به بازارک می‌برد. او در آن‌جا زمینه‌ی درس و مطالعه‌ی معمول آن زمان را برای فقیری‌پنجشیری فراهم می‌سازد. این امر سبب می‌شود که فقیری‌پنجیشیری باسوادتر شود و بخشی از سروده‌هایش تاهنوز باقی بماند و بخش‌های از آن سروده‌ها در جریان جنگ‌ها و عدم توجه به اهمیت آن، از بین رفته است.

در کل، زمردشاه دریادل که از شخصیت‌های مردمی شمالی و زاده پنجشیر بوده است، به دلایل زورگیری، یکه‌تازی، حق‌تلفی و بی‌عدالتی حاکم آن زمان دست به خیزش زده و در برابر استبداد اعلام پادشاهی کرده است. اما نام و حوادث روزگار او به نسبت پائین بودن سطح سواد، عدم آگاهی مردم از اهمیت ایستاده‌گی او، نظارت حاکمان بر نویسنده‌گان، نبود امکانات نوشتاری و غیر، نانگاشته باقی مانده است. روی این ملحوظ گفته می‌توانیم که پاره‌های از تاریخ معاصر افغانستان نانوشته و در لایه‌های حافظه‌ی توده‌های مردم این سرزمین باقی مانده است. بخشی از تاریخ این کشور که مکتوب شده است نیز در پرده‌ی از ابهام و جعلیات بسر می‌برد. در این میان، عده‌ای از مورخین و پژوهش‌گرانی هستند که بخش‌های از تاریخ واقعی این جغرافیا را بی‌طرفانه نوشتند. بنابراین، به نظر می‌رسد که تاریخ معاصر افغانستان نیاز مبرم به بازنویسی دارد تا حقایق آن برملا گردد. تاریخ حقیقی، ما را کمک می‌کند که گذشته‌ی خویش را به‌گونه‌ای درست بشناسیم، زمان حال خود را تحلیل و بررسی کنیم و آینده را پیش‌بینی نمایم.

 

 

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان