Search
Close this search box.
Maqala-e-Aryanpor-

رساله‌ی «سررشته و قانونات» به‌منظور تنظیم امورات اداری و ساختار ارتش افغانستان در سال ۱۸۹۰م به فرمان امیر عبدالرحمان‌خان و به کوشش و اهتمام گل‌محمد محمدزایی نوشته و در مطبع دارالسلطنه‌ی کابل به‌چاپ رسیده است. رساله‌ی متذکره دارای سی‌ویک برگه و هجده بخش بوده که تلخیص شده از کتاب «قانون نظام افغانستان» می‌باشد.

متن رساله‌ی سررشته و قانونات به‌نسبت کاربرد بیشتر واژه‌های عربی، نسبتاً پیچیده بوده و محتویات آن در این یادداشت به‌گونه‌ای روان نوشته شده است.

در مقدمه‌ی رساله‌ی یادشده، پس از حمد و ستایشی که به خداوند تذکر داده، وظیفه‌ی پادشاه و عساکر مسلمان را از دم تیغ بی‌دریغ گذراندن آنانی می‌داند که از امر و نهی امیر مسلمان سرپیچی می‌کنند. هم‌چنین از عساکر امیر خواسته شده است که مطابق به این دستورالعمل، صادقانه عمل نمایند و مصدر خدمت به دین و دولت خویش شوند تا به درجه‌ی بلند و سرفرازی دست‌یابند.

این رساله با استدلال به آیه ۵۹، سورۀ النساء (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ)، برای عبدالرحمان‌خان اجازه می‌دهد تا کسانی را که نافرمانی از اوامرش می‌کنند، سر بزند. هم‌چنان برمبنای آیه ۷۸ سورۀ الحج (وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ)، جهاد را برای مسلمان افغانستان علیه غیرمسلمانان فرض می‌داند. او بر اساس همین آیه، شیعه‌ها و بلورستانی‌های این کشور را کافر خواند و علیه‌ آنان، جهاد را فرض اعلام نمود. ضمنا ً وی با یاغی و باغی خواندن خیزش‌های مردمی، همه‌ی آنان را تکفیر کرد. در جنگ‌ها و سرکوب‌های خونین او، ده‌‌ها هزار زن، دختر و کودک مسلمان توسط نیروهایش مورد تجاوزجنسی قرار گرفتند و سپس در بازارهای برده‌فروشی، فروخته شدند.

موضوع دیگر این‌که خواندن داستان‌های شکنجه‌ و وضعیت زندانیان این دوره، روان آدمی را آسیب می‌رساند و در این یادداشت به آن پرداخته نمی‌شود. این در حالی است که خود امیر توسط انگلیس‌ها حاکم افغانستان تعیین شده بود. تنها دین، ابزار سرکوب مخالفین سیاسی و خیزش‌های مردمی از سوی وی بود. توماس جفرسون بارفیلد، نوع نظام عبدالرحمان‌خان را سکولاری و خودش را یک سکولار می‌خواند، اما روش سرکوب‌گری آن را  جنبه‌ی دینی و ذهنیت قبیله‌ای می‌داند.

عبدالرحمان‌خان، هر گروه قومی، مذهبی و زبانی را که برخلاف سیاستش قرار می‌گرفت، با سوءاستفاده از دین اسلام، آنان را با شدیدترین نوع به خاک‌وخون می‌کشاند. برای او، هیچ چیزی مهم‌تر از قدرت سیاسی و حفظ زعامت در کشورش وجود نداشت. کشوری‌ که مرزهایش توسط انگلیس‌ها و روس‌ها تعیین و نامش «افغانستان» گذاشته شده‌ است.

در رساله‌ی سررشته و قانونات به مواردی پرداخته شده است که جنبه‌ی قانونی دارد. هر صد نفر از لشکر نظامی او، یک کوتحواله‌دار داشت که سواد خواندن و نوشتن را بلد می‌بود. او نام سرباز، نام پدر، قوم، شهرت تضمین‌کننده، مکان زندگی اصلی، نوعیت تفنگ، لباس، کفش، نظارت از حضور و غیرحاضری، نوبت‌ پهره‌داری، تعداد اسپ‌ها، علوفه و طرز نگهداری آنان، تنظیم و ترتیب خاصه‌دارها و غله‌جات سپاه را در کتاب‌های مربوطه درج و مستندسازی می‌کرد. کوتحواله‌دار و کوماندر (فرمانده)، دو فرد مهم در هر دسته‌ی صد نفری به‌شمار می‌رفت. ده دسته‌ی صد نفری، تحت فرمان یک کاماندار قرار داشت که به دسته‌جات پیاده، سواره‌نظام و توپ‌چی تقسم می‌گردید.

در رساله‌ی یادشده، سربازان و تمام نیروهای نظامی افغانستان، «نوکران امیر» خوانده شده است. عبدالرحمان‌خان در کتاب تاج‌التواریخ، افغانستان را «مُلک خداد» می‌خواند و ادعا دارد که از سوی خداوند، حضرت پیامبر اسلام و خلفای راشدین به‌عنوان پادشاه تعیین شده است. او خودش را چوپان و مردم افغانستان را گوسفندان خداوند می‌خواند.

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان