اورنگ هفتم: سروده‌ی راحله یار با دکلمه‌ی محمد احمدی | عشق را با آب چشم و شیره‌ی جان می‌نویسم

عشق را با آب چشم و شیره‌ی جان می‌نویسم
زیر باران می‌نشینم زیر باران می‌نویسم

مصلحت در عاشقی را از دل دریا بجویم
جلوه‌ی معصومیت را از غزالان می‌نویسم

لای اوراق گلی با رنگ اشک ارغوانی
ناله را آهسته با پرگار مژگان می‌نویسم

نامه را با آب انگوری طهارت می‌دهم من
نسخه‌ی مشکل گشای دردِ هجران می‌نویسم

حتم دارم عاقبت یک‌روز با تو می‌نشینم
روز را تا شب برایت شعر باران می‌نویسم

خوشه‌ی گندم می‌آرم پیش رویت می‌گذارم
روبرویت می‌نشینم با تو پیمان می‌نویسم

در سماعِ عاشقی غرق تلاوت با نگاهت
با تو پیوند عمیق رشته‌ی جان می‌نویسم

لحظه‌ای کوتاه دستت را به دستم می‌گذارم
از خطوط دست هایت شعر ایمان می‌نویسم

نیست پروایم به دل از طعنه‌ی بی‌جای مردم
آنچه در دیدار بینم پیش یاران می‌نویسم

عطر آغوشت نبویم چاره‌ی وصلت نجویم
شعرِ چشمان تو را تا سطرِ پایان می‌نویسم

عاشقی عیبی ندارد، صرف بهر خاطر تو
جای نامت را دو نقطه یا بهاران می‌نویسم

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان