اورنگ هفتم: سروده‌ی سیدامین اسفندیار با دکلمه‌ی اورانوس مصمم | ما چه می‌بودیم اگر روزی پریشانی نبود

ما چه می‌بودیم اگر روزی پریشانی نبود
ما چه می‌کردیم اگر که اشکِ پنهانی نبود

ما به چه تشبیه می‌گشتیم؟ حالا فرض کن
بلخِ بعد از حمله‌ی چنگیز –ویرانی– نبود

در زمستان‌های دودآلود کابل، عاشقیم
گپ زدن از یار، اینجا کارِ آسانی نبود

شهر پرشیخ است، پرشعری‌ِ ما این‌روزها
از نگاه مصلحت‌اندیش، عقلانی نبود

پیش چشم مردم از شلاقِ شرعی سوختیم
چاره‌ی این زخم، غیر از زهردرمانی نبود

زندگی بی مستی ‌و دیوانگی می‌شد ولی
دل، اگر «درگیر آن لب‌های مرجانی» نبود

از گرفتاران گم‌نامش حسابم تا ابد
چشم‌هایش در پیِ تحقیق میدانی نبود

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان