Search
Close this search box.
پخش ویدیو

یارب این شام سیه را سحری خواهد بود
وز دم صبحِ سعادت اثری خواهد بود

آرزو مرد،‌ دل افسرده‌‌ شد و عمر گذشت
دیگر از عهد جوانی خبری خواهد بود

در فضایی که بُود حکمروا ظلمت و آز
شام محنت زدگان را قمری خواهد بود

ره بسی تنگ،‌ فَرَس لنگ، گذرگه همه سنگ
کاروان را سر سیر و سفری خواهد بود

در ره عشق فدایی که خطر هاست به جان
نیست پیدا که چو شیرت جگری خواهد بود

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان