چنان که در خیالت آهوان را دوستمیداری
پلنگ عاشق بیخانومان را دوستمیداری؟
هوایی میشوم با یاد لبهای غزلخوانت
تو این مجنون سر بر آسمان را دوستمیداری؟
خلاف عرف معمول جهان پیش تو خواهم ماند
که شکل غیرمعمول جهان را دوستمیداری
برایت ارغوان میکارم از پامیر تا سالنگ
شنیدم رنگ و بوی ارغوان را دوستمیداری
فدایت میکنم سر را، ولی تردید دارم که
منی دلدادهی آشفتهجان را دوستمیداری
تو مضمون غزلهای «غزلهای سلیمانی»
که شعر حافظ «شیرازیان» را دوستمیداری
شراب تلخ آوردم که شیرین میکند کامت
بنوشش تلخیی این استکان را دوستمیداری
پس از این واژهها را از لب زنبور میگیرم
تو قطعن شاعر شیرین زبان را دوستمیداری