اورنگ هفتم: سروده‌ی هارون بهیار با دکلمه‌ی گیتی عصیان | تو آسمان‌نشینی و من یک زمینی‌ام

تو آسمان‌نشینی و من یک زمینی‌ام
بسیار کوچکم، چه کنم تا ببینی‌ام؟

یک عمر می‌شود به کنارم ندیدمت
دیگر رسیده است نبودت به بینی‌ام

چون باد روز و شب به هوای تو تاختم
یک بار هم نشد بدهی آفرینی‌ام

بگذار تا سری بگذارم به سینه ات
من عاشقِ گذاشتنِ اینچنینی‌ام

هی میزنم زمین و زمان را به یکدگر
بسیار خسته کرده مرا خشمگینی‌ام

من مرد خودکشیِ غریبانه نیستم
ای دستِ مرگ! منتظرم برگزینی‌ام

مثل همیشه باز هم امشب به سر رسید
پهلوی چشم‌های ترم، شب‌نشینی‌ام

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان