فخرالدین ابراهیم بن بزرگمهر جوالیقی، معروف به فخرالدین عراقی، شاعر و عارف بزرگ سدهی هفتم هجری قمری، در ۱۲ محرم سال ۶۱۰ هجری قمری برابر با ۲۰ جوزا/خرداد سال ۵۹۲ هجری خورشیدی، در روستای «کُمجان» از توابع همدان دیده به جهان گشود. وی در خانوادهای دیندار و اهل علم پرورش یافت و از کودکی با قرآن و علوم دینی انس گرفت؛ چنانکه در شش سالگی حافظ کل قرآن شد و در نوجوانی به تدریس علوم دینی و تفسیر در مدرسهای در همدان پرداخت.
اما روح پرشور و دلبیقرار او، که در جستوجوی حقیقتی ژرفتر بود، آرام نگرفت. برخورد با گروهی از درویشان قلندر، مسیر زندگی او را دگرگون ساخت. وی تعلیم و تدریس را رها کرد و به همراه آنان رهسپار سرزمینهای دور برای طلب معرفت و سلوک عرفانی شد.
در این سفر معنوی، به شهر مولتان در هند رسید و در آنجا به خدمت شیخ بهاءالدین زکریا ملتانی، از مشایخ نامدار طریقت سهروردیه، درآمد و سالیان دراز، قریب به هفده سال، در خانقاه وی به شاگردی و خدمت مشغول بود. او در این دوران با دختر شیخ ازدواج کرد و صاحب پسری به نام کبیرالدین شد. پس از وفات شیخ بهاءالدین در سال ۶۶۱ هجری قمری، فخرالدین عراقی برای مدتی کوتاه جانشین او شد، اما به سبب حسادت فرزند شیخ، صدرالدین عارف، و گروهی از مریدان، ناچار به ترک ملتان گردید.
عراقی پس از آن به همراه گروهی از یاران خود به سفر حج رفت. در بازگشت از مکه، راهی آسیای صغیر شد و به قونیه، که در آن روزگار یکی از کانونهای عرفان اسلامی بود، قدم نهاد. در قونیه، با صدرالدین قونوی، شارح بزرگ آثار ابنعربی، آشنا شد و تحت تأثیر افکار وی قرار گرفت. کتاب مشهور لمعات که به نثر و نظم نگاشته شده، حاصل این دوره از حیات فکری اوست و در آن آموزههای ابنعربی را با زبان پرشور عرفانی و سبک تغزلی فارسی درآمیخته است.
در قونیه همچنین با مولانا جلالالدین محمد بلخی دیدار کرد و در سماعهای او حضور یافت. گفته میشود که در مراسم خاکسپاری مولانا نیز شرکت داشته است.
از دیگر شخصیتهایی که در این دوران با او همراه شد، معینالدین پروانه، حاکم ایلخانی روم (آناتولی)، بود که از فخرالدین عراقی حمایت فراوان کرد و برای او و مریدانش خانقاهی در «دوقات» بنا نهاد. اما پس از سقوط و اعدام معینالدین در سال ۶۷۶ هجری قمری، عراقی نیز مورد اتهام واقع شد و ناگزیر از آناتولی فرار کرد. او مدتی را در شهر سینوپ گذراند و سپس به مصر رفت و در آنجا از حمایت سلطان مملوکی، ملک منصور قلاوون، بهرهمند شد. سرانجام به دمشق رفت و تا پایان عمر در آن شهر ماند.
فخرالدین عراقی در ۸ ذی القعده سال ۶۸۸ هجری قمری برابر با ۱۰ قوس/آذر سال ۶۶۸ در سن ۷۸ سالگی در دمشق درگذشت و در کنار آرامگاه ابنعربی در محلهی صالحیه به خاک سپرده شد، هرچند امروزه اثری از مزار او باقی نمانده است.