خواجه عبدالله انصاری، با نام کامل ابو اسماعیل عبدالله بن منصور محمد انصاری، از بزرگان عرفان، ادب و تفسیر قرآن در سدهی پنجم هجری قمری است. او در دوم شعبان سال ۳۹۶ هجری قمری برابر ۱۹ ثور/اردیبهشت سال ۴۰۵ هجری خورشیدی، در شهر هرات، از شهرهای بزرگ خراسان قدیم چشم به جهان گشود. وی به القاب شیخالاسلام، پیر هرات، پیر انصار و انصاری هروی شهرت دارد و از شخصیتهای ممتاز فرهنگ و ادب خراسان و اسلام به شمار میرود.
خواجه عبدالله انصاری از نسل ابوایوب انصاری، صحابی بزرگ پیامبر اسلام بود. او زادهی مادری از مردم بلخ است که از کودکی در هرات پرورش یافت. او زبانور و سخنپرداز بود و از همان اوان کودکی استعداد فراوانی در نظم و نثر داشت. خود گفته است: «چهارساله بودم که به دبستان شدم و نهساله املا مینوشتم و شعر میگفتم، چهاردهساله بودم که مرا به مجلس نشاندند و دیگران بر من حسد میکردند.»
پس از آنکه پدرش به بلخ کوچ کرد، عبدالله نوجوان بدون سرپرستی پدر باقی ماند و نزد صوفی نامداری به نام شیخ عمو تربیت یافت. سپس در محضر بزرگانی چون یحیی بن عمار و طاقی سجستانی به فراگیری علوم دینی و حدیث پرداخت. علاقهی او به علم حدیث، تفسیر و ادب عربی بسیار برجسته بود و در جوانی به عنوان محدث، مفسر، جدلی، و استاد اخلاق شهرت یافت.
خواجه عبدالله انصاری گرچه در علوم رسمی دینی سرآمد بود، اما روح ناآرام و جویندهاش او را به سوی عرفان کشاند. وی دوبار به دیدار شیخ ابوالحسن خرقانی شتافت و تأثیر عمیقی از این دیدارها پذیرفت. همچنین با ابوسعید ابوالخیر دیدار و گفتوگو داشت. در طول زندگیاش همواره به جمع میان شریعت و طریقت پایبند بود و به شاگردانش توصیه میکرد که ظاهر دین را چون جان پاس بدارند.
خواجه عبدالله انصاری با اهل فلسفه و علم کلام میانهی خوبی نداشت و قرآن را تنها راهنمای راستین برای رسیدن به حقیقت میدانست. در دورهای نیز به دلیل مخالفت با برخی جریانهای فکری به تبعید و حبس گرفتار شد.
خواجه عبدالله انصاری، افزون بر اشعار نغز و روحنواز، آثار گرانبهایی در نثر فارسی و عربی پدید آورد که هر یک از آنها نشانگر عمق معرفت عرفانی، زبان فاخر و بینش الهی اوست. در حوزه نثر فارسی، آثاری چون مناجاتنامه، زاد العارفین، کنز السالکین، قلندرنامه، هفت حصار، محبتنامه، رساله دل و جان، رساله واردات، و الهینامه از شناختهشدهترین نوشتههای او هستند که با نثر مسجع، محتوای اخلاقی و عرفانی عمیق، جایگاه ویژهای در ادبیات فارسی یافتهاند. اثر صد میدان از دیگر آثار مهم اوست که به صورت رمزی و تمثیلی، سلوک معنوی را در صد منزل شرح میدهد. در زبان عربی نیز کتاب ارزشمند کشف عن منازل السائرین یکی از متون بنیادین عرفان نظری بهشمار میرود. همچنین خواجه با ترجمهٔ کتاب طبقاتالصوفیه از ابوعبدالرحمن سلمی به گویش هراتی، نقش بزرگی در انتقال آموزههای صوفیانه به فارسیزبانان ایفا کرد. این مجموعه آثار، نام او را در زمره بزرگترین نویسندگان عرفانی و ادبی تاریخ خراسان و جهان اسلام ثبت کرده است. وی از پایهگذاران نثر هنری و مسجّع عرفانی به زبان فارسی به شمار میرود. نوشتههایش سرشار از لطف زبانی، تصویرسازیهای معنوی، و سوز دل عارفانهاند. مناجاتنامهی او یکی از متون بیبدیل نثر فارسی در عرفان اسلامی است.
در حدود هفتادسالگی بینایی هر دو چشمش را از دست داد اما همچنان به تدریس، ارشاد و املا به شاگردان ادامه داد. خواجه عبدالله انصاری سرانجام پس از عمری پربار و پرفراز و نشیب، در بامداد جمعه ۲۲ ذیالحجه ۴۸۱ هجری قمری برابر با ۲۴ حوت/اسفند سال ۴۸۷ هجری خورشیدی، در ۸۵سالگی در زادگاهش هرات درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
انصاری از جمله چهرههایی است که با وجود گذشت قرنها، آثار و افکارش همچنان در محافل عرفانی، ادبی و دینی شرق و غرب مورد توجه است. شیخ جامی در کتاب نفحاتالانس او را با تجلیل فراوان یاد میکند و بسیاری از عارفان و نویسندگان پس از او، از جمله میبدی در کشفالاسرار، از آثار وی بهره بردهاند.
خواجه عبدالله انصاری در حافظهی جمعی مردم خراسان، نهتنها یک عالم و نویسنده، بلکه پیر و مرشد دلها است. زبان سوزناک و پرشور او در مناجاتنامهاش، هنوز در محافل اهل دل خوانده میشود.