بازرگانی طوطی زیبایی در قفس داشت. بازرگان برای سفر به هندوستان آماده میشد و قبل از رفتن از اعضای خانوادهاش خواست که چیزی از او بخواهند. هر کدام از بستگان چیزی خواستند، تا اینکه نوبت به طوطی رسید. طوطی گفت: «وقتی به هندوستان رسیدی و طوطیان همنوع من را دیدی، حال من را برای آنها بازگو کن و بگو…
