درس‌های مثنوی: شاهزاده و گره‌های تقدیر | پیروزی حقیقت در برابر جعل | ریا کاری و صداقت

در روزگاران قدیم، پادشاهی پسری جوان و با استعداد داشت که بسیار به او می‌بالید. شبی پادشاه خوابی دید که تمام وجودش را به وحشت انداخت: پسرش مرده بود! با هراسی از خواب پرید و وقتی فهمید که این کابوس تنها در خواب بوده، نفس راحتی کشید. اما همین خواب او را به فکر فرو برد که اگر روزی…

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان