Search
Close this search box.
Amir Ali shir Nawaye

چکیده

اپیکوریسم یکی از مکاتب فلسفی یونان باستان است که تأکید بسیار بر لذت‌گرایی در زندگی و فرار از رنج و اندوه دارد. این مکتب فلسفی بنای رنج انسان را ترس از خدایان و مرگ می‌داند.  نگرش‌های مهم و بنیادی این مکتب فلسفی از قبیل دم غنیمت شمردن، لذت‌گرایی، باده‌گساری برای فرار از رنج و بی‌خبری از آینده، در اشعار کهن فارسی دری نیز بازتاب فراوان یافته و در برخی موارد با مفاهیم عرفانی نیز درآمیخته است. فرض این پژوهش بر این استوار است که در غزل‌های فارسی  امیر‌علی‌شیر نوایی با تأثیر از بزرگان ادب فارسی دری، مفاهیم و نگرش‌های اپیکوریستی بازتاب فراوان دارد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می‌دهد که مفاهیمی مثل بی‌خبری از آینده، اغتنام فرصت، باده‌گساری برای فراموشی رنج و میسر شدن لذت فعال و منفعل در اشعار نوایی با تأثیر از سایر بزرگان ادب فارسی دری بازتاب فراوان یافته است؛ البته در برخی موارد مانند خلوت‌گزینی و باده‌نوشی برای برداشتن نقاب ریا، این نوع نگرش‌ها آمیخته با نوعی پوشش عرفانی نیز بیان شده است. مفاهیم دیگری مانند منزوی بودن و گمنام‌زیستن در شعر نوایی بسامد اندک دارد. هم‌چنان مؤلفه‌های دیگر اپیکوری مانند ترس از مرگ و خدایان به دلیل باور داشتن نوایی به تقدیر الهی وجود ندارد، زیرا او مرگ را سرنوشت محتوم آدمی دانسته و تسلیم آن شده است؛ هم‌چنان او هراس از عذاب الهی ندارد، زیرا محمد (ص) را شفاعت‌خواه خویش در روز حشر ‌می‌داند.

 

واژه‌های کلیدی: اپیکوریسم، امیر‌علی‌شیر نوایی، فانی، ادبیات و فلسفه

 

  1. مقدمه

بدون تردید بخشی از کارکرد ادبیات، فراهم کردن لذت برای نسل بشر و ترغیب انسان برای لذت بردن از زندگی است. در ادبیات کهن فارسی نیز در موارد بسیاری به صورت مستقیم و غیر مستقیم به ترغیب انسان‌ها برای لذت بردن از زندگی و اغتنام فرصت پرداخته شده است. اما اگر به واکاوی این موضوع به صورت ریشه‌ای پرداخته شود، دریافته می‌شود که ریشه‌ی این طرز تفکر بیشتر از مکاتب فلسفی یونان باستان آب می‌خورد. مکاتب فلسفی متعددی در طول تاریخ فلسفه به مسایل انسانی و لذت‌های انسانی پرداخته‌اند و برخی از این دیدگاه‌های فلسفی نیز در ادبیات سرزمین‌های مختلف از جمله ادبیات فارسی بازتاب داده شده است. یکی از مکاتب فلسفی که آرای آن در ادبیات کهن فارسی دری بسامد فراوان دارد، مکتب اپیکوریسم (Epicureanism) است. مشرب اپیکوریسم یکی از مکاتب فلسفی یونان باستان و بیشتر محصول افکار فلسفی اپیکوروس (Epicurus) (حدود 270-341 پیش از میلاد) است (ر.ک: مگی، 1399: 44). بنای فلسفه‌ی اپیکوریسم را لذت بردن از زندگی و فرار از مشکلات و رنج‌های آدمی تشکیل‌ می‌دهد. اپیکوریان معتقد بودند که برای بهره ‌بردن از زندگی باید از هرچه مایه‌ی رنج و تکلیف انسان می‌شود، فرار کرده و به هرچه که به انسان لذت می‌دهد، پناه برده شود (ر.ک: همان‌جا: 45). بن‌مایه‌های این طرز تفکر در اشعار کهن فارسی نیز بسامد فراوان دارد که در این جستار به بازتاب نگرش‌های اپیکوریان در غزل‌های فارسی امیرعلی‌شیر نوائی و تحلیل آن‌ها از این منظر پرداخته خواهد شد.

 

1-1. بیان مسئله

امیرعلی‌شیر نوائی یکی از شاعران ذوالسانین دوره‌ی تیموری در تاریخ ادبیات فارسی دری محسوب می‌شود. تأثیر مسلم او از حافظ و برخی دیگر از بزرگان زبان و ادب فارسی دری از جمله رودکی، سعدی و خیام در همه غزل‌های فارسی‌اش آشکار است. این تأثیر نه تنها در ساحت فرم و قالب، بلکه در قلمرو معنا و محتوا نیز اتفاق افتاده است. از آن‌جا که حافظ و سایر بزرگان ادب فارسی دری را در نگرش‌شان به جهان، از فلسفه‌ی اپیکوریسم متأثر می‌دانند (ر.ک: رشیدآبادی و آریان، 1393: 45ـ 68)، می‌توان گفت که اشعار امیرعلی‌شیر نوائی نیز با تأثیر از حافظ و سایر بزرگان ادب فارسی به بازتاب نگرش‌های اپیکوریستی پرداخته است.  برخی از خوانندگان متون کهن فارسی به این پندار‌اند که مؤلفه‌های نظیر اغتنام فرصت، لذت‌گرایی، باده‌گساری و گمنام‌زیستن ریشه در آموزه‌های تعلیمیِ عرفانی و تصّوفی دارد، امّا می‌توان مدّعی شد که این نگرش‌ها ریشه در آرای اپیکوریان در گذشته داشته و در اشعار بزرگان فارسی با مفاهیم عرفانی شرقی آمیخته و همسو شده است.

 

1-2. روش و پرسش‌های تحقیق

این پژوهش بر اساس روش کیفی و استدلالی و براساس گردآوری اطلاعات به وسیله‌ی فیش‌ها و تحلیل آن‌ها صورت گرفته است. در این پژوهش از منابع کتابخانه‌ای استفاده شده و فیش‌برداری نیز به صورت نقل قول مستقیم و غیر مستقیم صورت گرفته است. هم‌چنان سعی صورت گرفته تا حد ممکن از منابع معتبر و علمی استفاده شود. این پژوهش بر اساس پرسش‌های زیر استوار است.

  1. آیا نگرش‌های اپیکوریستی در اشعار امیرعلی‌شیر نوایی بازتاب داده شده است؟
  2. علت این‌که شاعران بزرگ ادب فارسی از جمله امیرعلی‌شیر نوایی به مفاهیم اپیکوریستی در اشعارشان توجه نشان داده‌اند، چیست؟
  3. تا چه اندازه نگرش‌های اپیکوریان در اشعار امیر‌علی‌شیر نوایی بازتاب داده شده است؟

 

1-3.  پیشینه‌ی پژوهش

در مورد تأثیر فلسفه‌ی اپیکوریسم بر ادبیات فارسی و بازتاب نگرش‌های اپیکوریستی در اشعار کهن فارسی دری، پژوهش‌هایی نیز صورت گرفته است که برخی از مهم‌ترین آن‌ها قابل ذکر است.

رشید آبادی، ذکیه و حسین آریان (1393) در مقاله‌ای به موضوع «آموزه‌های تعلیمی از منظر اپیکوری (با رویکردی به چامه‌های هوراس و غزلیات حافظ)» پرداخته و به این نتیجه دست پیدا کرده‌اند که میان مبانی فکری حافظ و هوراس اشترکات فکری اپیکوریستی از قبیل خوش‌باشی، باده‌خواری، پذیرش مرگ و اغتنام فرصت وجود داشته است.

حسن‌زاده، میرعلی و لیلا شامانی (1389) در مقاله‌ای به موضوع «بن‌مایه‌های لذت‌گرایی در شاهنامه و تأثیرپذیری از افکار اپیکوریستی» پرداخته‌اند. در این پژوهش این نتیجه به دست آمده است که با وجود بسامد بالای لذت‌گرایی در شاهنامه، دنیای حماسی شاهنامه را نمی‌توان با اپیکوریسم سرخورده یکی دانست.

عزیزی، عاطفه ( 1395). در مقاله‌ای «تفکرات اپیکوری در اشعار پدر شعر فارسی» را بررسی کرده است. نتیجه‌ی حاصل از این پژوهش بررسی تفکرات اپیکوریستی در اشعار رودکی و هم‌چنان بررسی اعتقاد او به خداوند، انسان و مرگ است.

در برخی از یادداشت‌ها و نوشته‌های دیگر خیّام و برخی دیگر از شاعران را نیز متأثر از فلسفه‌ی اپیکوریستی دانسته‌اند و لی هیچ‌کدام از این پژوهش‌ها به بازتاب نگرش‌های فلسفه‌ی اپیکوریسم در اشعار فارسی امیرعلی‌شیر نوایی اشاره‌ای نکرده‌اند و به همین دلیل این پژوهش کاملاً بدیع و جدید است.

 

  1. مبانی نظری پژوهش

 

2-1.  آشنایی با مکتب فلسفی اپیکوریسم و مؤلفه‌های آن

اپیکوریسم یکی از چهار مکتب فلسفی بزرگ در یونان باستان بعد از روزگار افلاطون  است. این مکتب فلسفی که اصل لذت را مبنا و اساس فلسفه‌ی طبیعی و اخلاقی خویش قرار داده در کنار مکتب رواقیان (Stoicism)، شک‌گرایان (Skeptics) و کلبیون (Cynicism) در سال 311 ق.م توسط اپیکوروس بنیاد نهاده شده است.

اپیکور (341 ـ 271 ق.م) در آتن به دنیا آمده است. او بنا به برخی روایات هفتادودوسال و در برخی دیگر هشتادویک‌سال زندگی کرده است. او در اواخر عمر از بیماری‌های جسمانی زیادی از جمله سنگ مثانه رنج می‌برد که سرانجام این بیماری‌ها باعث مرگ وی نیز شد. به قول صاحب‌نظران اپیکور مکتب فلسفی خود را در سال 311 ق.م بنیاد نهاد که در آن روزگار با مخالفت‌های بسیاری روبه‌رو شد. اپیکور دارای تألیفات زیادی بوده که برخی آثار او را تا حدود سه صد اثر دانسته‌اند (ر.ک: میرعلی و شامانی، 1389: 27). و نیز (ر.ک: لائرتیوس، 1387: 428-438).

به باور نظریه‌پردازان اپیکور فلسفه‌ی خود را بر پایه‌ی دانش فزیک و ذره انگاری (Atomism) بنا نهاده و به دلیل تعالیم اخلاقی خویش با محوریت لذت‌گرایی نامدار شده است (دهقان‌زاده و احمدیان، 1395: 147). بنیاد و مؤلفه‌ی محوری و اساسی در فلسفه اپیکوریسم به دست آوردن لذت طبیعی و لذت‌گرایی و فرار کردن از تمام پدیده‌هایی است که مانع لذت طبیعی می‌شود. اپیکور لذت را بر مبنای ضرورت‌ها به سه دسته تقسیم می‌کند: 1. لذت‌های طبیعی و ضروری: مانند لذت خوردن و آشامیدن که طبیعی بوده و از نیازهای نخستین انسان است. 2. لذت‌های طبیعی و غیر ضروری: اپیکور این نوع لذت را مطلوب طبیعت انسان می‌داند، ولی مدعی است که برای انسان ضروری نیست، مثل لذت ازدواج و لذت خوردن غذاهای لذیذ و کم‌یاب. 3. لذت غیر طبیعی و غیر ضروری: مانند لذت جاه، مقام و شهرت (ر.ک: برن، 1357: 111- 116) و نیز (غیبی، 1390: 144). اپیکور لذت‌گرایی را درچارچوب‌های اخلاقی مطرح کرده و لذت‌های غیر اخلاقی را غیر ضروری خوانده است و از این نظر ادعای کسانی که لذت‌گرایی افسار گسیخته و بدون قید و شرط را به اپیکوریسم نسبت داده‌اند، منتفی است. در لذت‌گرایی اخلاقی اپیکوری بر علاوه‌ی تمایل روان‌شناختی انسان به لذت‌جویی، به این نکته تأکید شده که انسان باید به لذت‌گرایی بپردازد، زیرا تنها چیزی که خوب است، لذت است (غیبی، 1390: 150).

نظریه‌پردازان حیطه‌ی فلسفه معتقدند که فلسفه‌ی اپیکوریسم در تلاش در نظر گرفتن طبیعت به مثابه‌ی امر واقع بوده و با استفاده از این روش انسان خفته در تخیّلات واهی و اسطوره‌ها را بیدار کرده است. او در زمینه اخلاق و طبیعیات نیز راه تازه‌ای برای بشریت گشوده و به همین دلیل او را جدّ اعلای فلسفه‌ی تحصّلی دانسته‌اند (برن، 1355: 48-49). همان‌گونه که قبلاً نیزیادآوری شد، لذت‌گرایی اپیکوریستی به دنبال نوعی لذت‌گرایی اخلاق‌محور است و از این نظر بر نوعی لذت حقیقی تکیه و تأکید دارد. به عبارت بهتر، تأکید اپیکور بر لذت منفعل یا سکون برخاسته از این نوع نگرش وی در مورد لذت است (ر.ک: دوکاسه، 1367: 42-43). سایر مؤلفه‌های اپیکوریستی مانند دم‌غنیمت‌شمردن، منزوی‌زیستن و بی‌خبری از آینده نیز اسبابی برای فراهم کردن کانونی‌ترین ارزش انسانی از منظر اپیکور هستند. برخی دیگر پژوهشگران فلسفه‌ی اپیکوری را نوعی ماده‌گرایی خوانده و گفته‌اند که اپیکور پایه‌گذار نوعی فلسفه‌ی اصالت انسان بدون توجه به خداست (ر.ک: برن، 1355: 51). بحث انکار خدا را که برخی از صاحب‌نظران به اپیکور نسبت می‌دهند، برخاسته از این نوع طرز تفکر در مورد اندیشه‌ی وی است. نگارنده در تلاش انکار این باور اپیکوری و باطل ثابت کردن ادعای دیگران در این خصوص نیست، ولی سعی دارد روشن بسازد که نفی کامل خدا در این مکتب فلسفی وجود ندارد، اگر وجود هم دارد به گونه‌ی بسیار ضمنی و پوشیده است. اپیکور می‌گفت خدایان در قسمتی از آسمان مشغول عیش خویش‌اند و حوصله‌ی ثبت اعمال انسان‌ها را ندارند و انسان از این بابت نباید خود را در رنج بیاندازد.

اپیکور مردی انزواطلب و مخالف پرداختن به امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده و زندگی تجملی را نیز بر نمی‌تافته است. او معتقد بوده که لذت سکون و منفعل از راه عدم فعالیت و نوعی در خلا قرارگرفتن به دست می‌آید. او مردی بی‌دین و لامذهب بود و دین و مذهب را نیز مانع جدّی برای رسیدن انسان به سعادت می‌دانست (واعظی، 1347: 97). شاید یکی از دلایلی که اپیکور که می‌گوید دین مانع رسیدن به سعادت است، این باشد که دین به خوف از خدا تأکید کرده است. در ضمن برخی از توصیه‌های اپیکوری نیز در نظام اخلاقی دینی فاقد اعتبار و توجیه اخلاقی‌اند.

اپیکوریان احساست را بر دو نوع دسته‌بندی کرده اند؛ 1. لذت 2. الم و معتقدند که این دو نوع در هر موجود زنده‌ای پدید می‌آید. اپیکور لذت را مطلوب و الم را غیر مطلوب توصیف کرده می‌گوید که انسان باید لذت را انتخاب و از الم اجتناب کند (لائرتیوس، 1387: 439). شاید یکی از دلایلی که اپیکوریان مخالف عشق ورزیدن هستند، نیز همین باشد؛ زیرا به این باوراند که این نوع احساسات موجب الم فرد و دور شدن او از لذت می‌گردد. تفاوت اصلی دیدگاه اپیکوریسم با اسلاف کورنائی‌اش مشخصاً این اعتقاد است که آدمی با کمک عقل می‌تواند زندگی خویش را مدیریت کرده و به لذات طبیعی و سالم دست پیدا کند (ر.ک: عزیزی، 1395: 3).  به طور خلاصه می‌توان بیان کرد که اپیکوریسم انسان را تنها صورت بیولوژیکی فرض نمی‌کند؛ بلکه معتقد است که انسان یک وجود اخلاقی و اجتماعی است که طبیعت بشری‌اش را در دوستی و ارتباط سالم اجتماعی متظاهر می‌سازد و از این نظر دوستی نیز عنصر مهم اخلاق اپیکوری را تشکیل می‌دهد (همان‌جا، 1395: 4).

 

2-2. امیرعلی‌شیر نوایی و جایگاه او در ادبیات ترکی و فارسی

در تاریخ ادب فارسی اگر درمورد  ادبیات دوره‌ی تیموریان هرات مراجعه شود، یکی از پربسامدترین نام‌ها در صفحات تاریخ ادبیات این دوره نام امیرعلی‌شیر نوایی است. دلیل این امر هم در نخست جایگاه سیاسی امیر در دربار و نقش او در گسترش و رشد مسایل فرهنگی در این دوره و در قدم دوم جایگاه ادبی خود او به عنوان شاعر و نویسنده‌ی زبان فارسی و ترکی است. نوایی به قول تذکره‌نویسان و پژوهشگران در سال 844 ه.ق (819 ه.خ/ 1441م.) چشم به هستی گشوده و در سال 906 ه.ق (879ه.خ/ 1501م.) چشم از جهان فروبسته است (حسنی و لیمائی، 1392: 56) صاحب‌نظران او را یکی از شاعران و فضلای مسلم این دوره دانسته و گفته‌اند که «او در آثار خود نه تنها اندیشه‌های والای ادب کلاسیک فارسی را به قالب‌های زبان ترکی آورد؛ بلکه آن اندیشه‌ها را با استفاده از استعاره و مجاز و عناصر داستانی هم‌خوان با فرهنگ ترکی، روحی متناسب با آن زبان بخشید» (رفیعی و فراهانی، 1389: 109).

نقش امیرعلی‌شیر نوایی و جایگاه او در ادب ترکی جغتایی بسیار روشن است، به حدی که او را پدر ادبیات ترکی جغتایی (ادبیات ازبکی) دانسته و گفته‌اند که او با سرایش اشعار و خلق متون ادبی «موفق شد ترکی جغتایی را چنان فراخی و گستردگی بخشد که شایسته‌ی یک زبان ادبی باشد» (حسنی و لیمائی، 1392: 67). برخی در ادب فارسی نیز برای او جایگاه ویژه‌ای قایل شده‌اند، تحلیل و واکاوی جایگاه علی‌شیر نوایی به صورت موشگافانه از حوصله‌ی این جستار بیرون است؛ اما چیزی که مسلم است این است که امیر ادب فارسی را نیکو می‌دانسته و به بزرگان ادب فارسی ارادت خاصی داشته است و بسیاری از اشعار ترکی‌اش را با تأثیر و استقبال از اشعار کهن فارسی سروده است. خواندمیر در مقدمه‌ی روضه‌الصفا بیان می‌کند که امیر علی‌شیر «در زبان ترکی جغتایی پنج مثنوی به تقلید خمسه‌ی نظامی و مثنوی دیگر به سبک شیخ عطار به لسان‌الطیر و چهار دیوان غزلیات دارد» (خواندمیر، 1338: ی). هم‌چنان از لابه‌لای اشعار او می‌توان ارادت او به بزرگان ادب فارسی از جمله حافظ و جامی را دریافت. آنجا که می گوید «شهی و رفعت اگر آرزو کنی فانی/ غلام حافظ و خاشاک راه جامی باش» (نوایی، 1342: 121).  علی‌شیر نوایی چنان‌که از لابه‌لای اشعار او نیز مشخص می‌شود، در شعر فارسی دری «فانی» و در شعر ترکی «نوایی» تخلص می‌کرده است (ر.ک: صفا، 1371: 382) و نیز (ر.ک: ناطق‌شریف، 1376: 14-15).

در مقدمه‌ی اشعار فارسی دیوان نوایی در مورد کثرت و تعداد اشعار فارسی علی‌شیر نوایی آمده است که «آثار فارسی امیر معدود است و جز دیوان غزلیات و یک قصیده [و] تعدادی نامه‌ی فارسی» (نوایی، 1342: دوازده) اثر مکتوب دیگری از او به زبان فارسی دری باقی نمانده است.

 

  1. بحث و بررسی

3-1. بررسی و تحلیل نگرش‌های اپیکوریستی در غزل‌های فارسی امیرعلی‌شیر نوایی 

 

پیروان مکتب فلسفی اپیکوریسم به مؤلفه‌های از قبیل مغتنم شمردن فرصت، لذت‌جویی، فرار از رنج و اندوه، باده‌گساری، در زمان حال زندگی کردن، انزوا و گمنام‌زیستی تأکید دارند. این مؤلفه‌ها به صورت عنوان‌های جداگانه با ذکر شاهدمثال از غزل‌های فارسی امیرعلی‌شیر نوایی مورد تحلیل و بررسی قرار خواهد گرفت.

 

3-1-1. لذت‌جویی

یکی از مؤلفه‌های بنیادی در فلسفه‌ی اپیکوریسم لذت‌جویی است، حتی برخی اپیکوریسم را مترادف لذت‌گرایی تعبیر کرده‌اند. اپیکور لذت را به دونوع دسته‌بندی کرده است. الف) لذت فعال یا متحرک. ب) لذت منفعل یا ساکن. از نظر او لذت فعال با انجام یک حرکت و فعالیت به دست می‌آید و لذت منفعل نیز نبودن درد و رنج به گونه‌ی مطلق است و اپیکوریان نوع دوم لذت را بیشتر می‌پسندند (میرعلی و شامانی، 1389: 29). اما اپیکور مخالف امیال سرکش است و به باور اپیکور می‌توان با کنترل امیال به وسیله‌ی نوعی تعقل و فرزانگی، از لذت‌هایی که دردهایی در پی دارند اجتناب کرد (میرعلی و شامانی، 1389: 29).  این فرزانگی و تعقل در اشعار امیرعلی‌شیر نوایی و مدیریت امیال انسانی به وسیله‌ی آن اعتقادات امیر به جهان دیگر و روز پسین است؛ زیرا در دنیای علی‌شیر نوایی خداوند به عنوان یک کانون ارزشی وجود دارد. چنانچه می‌گوید:

هرکس گه افتادگی آرد به کسی روی/ ما رو به کی آریم تویی چون که کس ما/ فانی‌صفتم روح کند سوی تو پرواز/  ای از شکرستان تو قوت مگس ما (فانی، 1342: 1). در شعرهای کهن فارسی عشق در دو بعد شادی‌آفرین و رنج‌آفرین توصیف می‌گردد؛ زیرا وصل شادی و لذت می‌آورد و فراق اساب رنج و ناراحتی فراهم می‌کند. در برخی از اشعار نوایی بر امید و تلاش برای رسیدن  به وصل تأکید شده است که این نشانه‌ی لذت‌جویی متحرک و فعال است. «اگرچه وصل بی توفیق ممکن نبود ای فانی/ مشو نومید و در راه طلب سعی آنچه بتوان کن» (همانجا، 1342: 173). در بیت دیگر نیز شاعر اشاره به رنجی دارد که بدون تحمل آن به وصل و لذت نخواهد رسید که تحمل رنج برای رسیدن لذت نیز از نوع لذت فعال است، چنانچه می‌گوید: «ز جام وصلش از یک قطره بویی هم نخواهم یافت/ دلم تا در هوایش قطره‌قطره خون نخواهد شد» (همان‌جا، 1342: 63). در اشعار فارسی دری نوایی به صورت مکرر گزاره‌هایی را می‌توان دریافت که در آن‌ها به صورت مستقیم به لذت و لذت‌جویی توصیه شده است؛ به طور نمونه «ای دل درون دیر مغان دار مغتنم/ از جام لعل مغبچه عیش مدام را» (همان‌جا، 1342: 11). دربیتی دیگری که انسان را به نوعی لذت منفعل و ساکن ترغیب می‌کند و انسان را از جستجو کردن وکشف هستی منع می‌کند، زیرا مدعی است که مبهم بودن سِّر افلاک باعث رنج انسان می‌گردد «دور ساغر را غنیمت دان که نقاش ازل/ کرده مبهم سرِّ این نُه گردش پرگار را» (همان‌جا، 1342: 8). غنیمت دانستن وقت با نوعی توصیه به باده‌گساری در واقع فرار از مسایل آزاردهنده و رسیدن به آرامش و لذت است؛ زیرا از نظر نوایی عیش بدون می میسر نیست، چنانچه خود گفته است که «طایر فرخنده‌ی عیش است رام نقل و می/ از پی صیدی چنین می‌ریزم آب و دانه را» (همان‌جا، 1342: 6). در بیتی دیگر نیز اشاره به نشاط‌آوری می دارد که نشاط‌آوری و آرامش نیز از مفاهیم کلیدی و غایت اعلای زندگی در فلسفه‌ی ایپکوریسم پنداشته می‌شود (ر.ک: عزیزی، 1395: 2).  «ساقیا جام می‌ام ده که نشاطم هوس است/ زان‌که ممکن نبود جز به می و جام نشاط» (فانی، 1342: 124).

بیشتر لذت‌جویی در اشعار نوایی فعال و متحرک است و از این نظر دیدگاه‌های این شاعر در تقابل با اپیکور است؛ زیرا اپیکور پیوسته فرار از رنج را توصیه می‌کند (ر.ک: عزیزی، 1395: 2). لذت فعال از نظر اپیکور همیشه موانعی نیز دارد که سبب رنجش انسان می‌شود که در برخی از اشعار نوایی فراق از معشوق، حوادث روزگار و زمانه موانع لذت پنداشته می‌شوند. آن‌جا که می‌گوید« با عشرتم چه قوت، کاین چرخ کم فتوت/ هم هست بی‌مروت، هم هست بی‌مدارا» (فانی، 1342: 10). اشاره به بی‌مروتی چرخ فلک، روزگار و زمانه دارد که قوت عشرت را از انسان می‌گیرد. در اکثر غزل‌های فارسی دری نوایی به  فراق و رنج حاصل از این فراق  پرداخته شده است که موانع لذت پنداشته می‌شود «زهر فراق می‌کشم وه چه عذاب باشد این/ در ته دوزخ غمت چند کشم عذاب را» (همان‌جا، 1342: 16). در بیت دیگری نیز موتیف فراق این گونه بیان شده است «به حالم شمع را گر دل بسوزد گو سر خود گیر/ که در هجران مرا تاصبح‌دم این است کار امشب» (همان‌جا، 1342: 23).  در برخی از غزل‌ها نیز شاعر از جور فلک شاکی است و این رنج را به همه انسان‌ها تعمیم داده می‌گوید «گر پاره ساخت تیغ جفای فلک دلم/ کو دل که از جفای فلک پاره‌پاره نیست» (همان‌جا، 1342: 23).

 

2-1-3. باده‌گساری

در غزل‌های نوایی مضامین بسیاری اشاره به باده‌گساری و می‌خواری دارد، البته ترغیب به باده‌گساری و بیان شراب‌خواری دلایل مختلف دارد. یکی از دلایل توصیه به باده‌نوشی، فراموش کردن رنج و اندوه است. فانی می‌گوید «رهاند از غم عالم مرا عجب نبود/ اگر چنین شده باشم اسیر و زار شراب» (فانی، 1342: 24). در بیتی دیگری نیز شراب را برای فراموشی توصیه کرده است «چو عمر می‌گذرد جام می ز دست منه/ که وا رهاند از اندوه روزگار تو را» (همان‌جا، 1342: 14). تأکید بر باده‌نوشی برای فراموشی اندوه و رنج در شعر دیگر شاعران کهن فارسی به ویژه حافظ نیز بسامد فراوان دارد. حافظ می‌گوید: «دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد/ گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد» (حافظ، 1395: 175). در بیتی دیگری نیز اشاره به چنین مضمونی کرده می‌گوید: «مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر/ بدین ترانه غم از دل بدر توانی کرد» (همان‌جا، 1395: 218). فانی نیز در بیتی دیگری می‌گوید «فانیا کار جهان جز غم نباشد می بیار/ لحظه‌ای گر شاد خواهی خاطر غم‌ناک را» (فانی، 1342: 7). هم‌چنان توصیه به شراب‌خواری برای فرار از اندوه بی‌پایان روزگار نیز بوده است «چو امن خواهی از این روزگار پر آشوب/ میا ز میکده بیرون و باش مست و خراب» (فانی، 1342: 21). یا هم می‌خواری برای در امان بودن از آشوب دنیای دون توصیه شده است «درون میکده آشوب می غنیمت دان/ که در برون همه آشوب عالم دون است» (همان‌جا: 28).

بسیاری از شاعران کهن فارسی در اشعارشان نگرش‌های فلسفی را آمیخته با مفاهیم عرفان شرقی بیان کرده‌اند؛ به طور نمونه شراب‌خواری که برای لذت و فرار از رنج و اندوه در فلسفه‌ی اپیکوریسم توصیه می‌گردد، در عرفان برای نقاب ریا از رخ برانداختن نیز توصیه شده است که این نوع نگرش در اشعار فانی نیز نمود پیدا کرده است «ز لوث زهد ریایی معاشری شد پاک/ که بهر سجده به ابریق می طهارت کرد» (همان‌جا: 64).

 

3-1-3. اغتنام فرصت و بی‌خبری از آینده

اپیکور معتقد بود که «کس را وقوف نیست که انجام کار چیست» بنابراین می‌گفت که آینده نه از ما و نه یکسر از ما بیگانه است؛ پس نباید به آن دل بست و نباید از آن ناامید شد (بران، 1357: 115). او بر اساس این نگرش، پیروان خود را به اغتنام فرصت و لذت بردن از زمان حال توصیه می‌کرد و به عبارت بهتر می‌گفت «هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار»  (حافظ، 1395: 144). در اشعار فانی نیز مؤلفه‌ی اغتنام فرصت بسامد فراوان دارد. «یک دو دم وقت را غنیمت دان/ با حریفان بنوش باده‌ی ناب» (فانی، 1342: 17). یا آن‌جا که می‌گوید «تا قیامت شام تنهایی بود در دیده خواب/ یک صبوحی مغتنم دان صحبت احباب را» (همان‌جا: 7).

اپیکور نیز در شمار لذت‌ها، مصاحبت با دوستان را نیز غنیمت شمردن فرصت و جزو لذت‌ها می‌دانسته است. این نوع نگرش در اشعار شاعران دیگر فارسی زبان نیز نمود پیدا کرده است. چنانچه سعدی می‌گوید «از هرچه می‌رود سخن دوست خوشتر است/ پیغام آشنا نفس روح‌پرور است» (سعدی، 1398: 435). تأکید بر اغتنام فرصت بیشتر بر این دلیل است که آینده و این‌که انسان تا چه زمانی می‌تواند زندگی کند، روشن و تضمین شده نیست. «مغتنم دان؛ هردم از عمرت که یک دم را از او/ نیست ممکن؛ نی مسیحا؛ نی خضر گشتن ضمان» (فانی، 1342: 174). در اشعار شاعران دیگر نیز تأکید فراوان بر اغتنام فرصت شده و بیشتر دلیل آن نیز بی‌خبری از آینده  و از دست دادن گذشته بوده است. «سعدیا دی رفت و فردا هم‌چنان موجود نیست/ در میان این و آن فرصت شمار امروز را» (سعدی، 1398: 399).

خیّام نیز معتقد است که « از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن/ فردا که نیامده‌ست فریاد مکن/ بر نامده و گذشته بنیاد مکن/ حالی خوش باش و عمر برباد مکن» (خیام، 1373: 152).  بی‌خبری از آینده نیز در اشعار فانی نمود و بسامد فراوان دارد؛ «ساقیا جام می آغاز بکن چون کس را/ نیست معلوم که انجام چه خواهد بودن» (فانی، 1342: 161). حافظ نیز در اشعارش به مفهوم بی‌خبری از آینده پرداخته می‌گوید« ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب/ نیست معلوم که در پرده‌ی اسرار چه کرد» (حافظ، 1395: 215).  البته به باور نگارندگان  این بی‌خبری از آینده علاوه‌ بر تفکر اپیکوری ریشه در باورهای عرفان اسلامی شاعران فارسی زبان نیز داشته است؛ زیرا در باورهای اسلامی و عرفانی، آینده چیزی است که قسمت و تقدیر انسان تعیین می‌کند و سرنوشت او از قبل تعیین شده، ولی انسان بر آنچه که خداوند بر او پیش خواهد آورد، واقف نیست. این بی‌خبری از آنچه که درباورهای اسلامی تقدیر الهی و قضا خوانده می‌شود، در شعر شاعران کهن فارسی نیز نمود فراوان دارد. خیّام در یکی از اشعارش با اشاره به چنین مفهومی می‌گوید «نتوان دل شاد را به غم فرسودن/ وقت خوش خود به سنگ محنت سودن/ کس غیب چه داند که چه خواهد بودن/ می باید و معشوق و به کام آسودن» (خیّام، 1373: 156).

بسامد مفهوم بی‌خبری از آینده در شعر نوایی نیز بسیار است، آن‌جا که می‌گوید« صبح‌دم جام چو خورشید به دستم ده از آنک/ روشنم نیست که تا شام چه خواهد بودن» (فانی، 1342: 161) اشاره به بی‌خبری از آینده دارد. آینده‌ای نه چندان دور؛ ولی در هرحال این یقین را ثابت می‌داند که آینده از آن ما نیست، حتی آینده‌ای که خیلی نزدیک به نظر می‌رسد. شاعر نگرش بی‌خبری از آینده را در مورد آینده‌های دور نیز در نظر دارد «سال دگر که آگه از هستی ما می بیار/ گوی حریف و میکده جرعه‌کشان یار کو» (همان‌جا: 175). مفاهیم مثل بی‌خبری از آینده، اغتنام فرصت و استفاده از زمان حال و باده‌گساری که در اشعار شاعران کهن فارسی به ویژه اشعار نوایی بازتاب داده شده، در اصل بیشتر برای تأکید بر لذت است، البته این لذت هم در برخی موارد لذت منفعل و در برخی موارد هم لذت متحرک و فعال است.

 

4-1-3. ترس از مرگ و انزوا

در اشعار نوایی مسئله‌ی ترس از مرگ وجود ندارد، با آن‌که اپیکور منشأ رنج و ناراحتی انسان را ترس از خدایان و ترس از مرگ می‌دانست (میرعلی و شامانی، 1389: 27). نوایی یک شاعر مسلمان و خداباور است. او مرگ را سرنوشت محتوم آدمی می‌داند و به مسئله‌ی تقدیر الهی باورمند است و این تسلیم شدن به قضا و قدر هراس اپیکوری و رنج‌آور مرگ را از بین می‌برد. آن‌جا که می‌گوید: « کاری برون ز امر قضا نیست گر تو را/ رنجی رسد به انجم و گردون عتاب چیست» ( فانی، 1342: 53).  او هم‌چنان هراس از عذاب الهی به خاطر گناهانش نیز در روز حشر ندارد؛ زیرا  پیامبر خدا را نیز شفاعت‌خواه خویش در روز حشر می‌داند «هرکه امید شفاعت از تو دارد روز حشر/ اندر این دیر فناش از جرم و بی‌باکی چه باک/ آن شه نیکان اگر باشد شفیعت غم مخور/ فانیا هرچند از فعل بدی اندوه‌ناک» (همان‌جا، 1342: 127-128).

یکی ازباورهای اپیکوریان در مورد فرار و رهایی از رنج، گمنام و منزوی زیستن است (مگی، 1399: 44). شخصیت واقعی نوایی یک شخصیت سیاسی و همیشه فعال در عرصه‌های مختلف اجتماعی است، با این وجود گاهی به منزوی بودن و خلوت‌گزینی نیز  در اشعارش اشاراتی صورت گرفته است؛ آن‌جا که می‌گوید «کی به چشم آرم لباس و مسند شاهانه را/ من که خواهم دلق فقر و گوشه‌ی میخانه را» (فانی، 1342: 6) اشاره به گوشه‌گیری و ارزش قایل نشدن به جاه و مقام خویش دارد. در بیتی دیگری نیز به مفهوم مشابه از خلوت‌گزینی اشاره کرده می‌گوید «قدح به خلوت یارم بهانه‌ای باشد/ مرادم از دو سرا کنج خانه‌ای باشد» (همان‌جا: 71).  البته گوشه‌نشینی و انزوا برای ریاضت کشیدن و  عدم داشتن حس جاه‌طلبی و قدرت، آموزه‌های تعلیمی عرفانی نیز پنداشته می‌شود.

 

  1. نتایج و یافته‌های پژوهش

در پژوهش حاضر که تحلیل و بازتاب نگرش‌های اپیکوریستی در غزل‌های فارسی امیر‌علی‌شیر نوایی، از شاعران دوره‌ی تیموری بود، نتایج زیر به دست آمد.

  1. نگرش‌های اپیکوریستی در اشعار نوایی به گونه‌ی وافر بازتاب دارد، دلیل آن هم این است که شاعر در زمینه‌ی غزل‌های فارسی از نظر فرم و محتوا متأثر از شاعران بزرگ فارسی مثل رودکی، حافظ، سعدی و خیام بوده است و از این نظر از آن‌ها تأثیر پذیرفته است.
  2. در اشعار نوایی اکثریت مؤلفه‌های فلسفه‌ی اپیکوریسم از قبیل لذت‌گرایی و توصیه به آن، باده‌گساری، اغتنام فرصت و بی‌خبری از آینده دریافت شده و با آوردن شاهدمثال‌هایی از دیوان شاعر این مفاهیم تحلیل شده است.
  3. لذت‌گرایی که در اشعار نوایی به آن توصیه می‌شود، بیشتر از نوع لذت متحرک و فعال است. ناگفته نباید گذاشت که در برخی موارد به لذت منفعل نیز به گونه‌ی ضمنی اشاراتی داشته است.
  4. در اشعار نوایی مفاهیمی مانند باده‌نوشی برای جامه‌ی ریا برانداختن و گوشه‌گیری کردن، همسویی و آمیختگی نگرش‌های عرفانی و مفاهیم اپیکوریستی را نشان ‌می‌دهد.
  5. مؤلفه‌ی ترس از مرگ و ترس از عذاب خدا را که اپیکور دلیل رنج مردم می‌دانست، در اشعار نوایی نمی‌توان یافت؛ زیرا نظر به باور نوایی به مسئله‌ی قضا و قدر، این مسئله حل شده و غیر قابل ترس است؛ هم‌چنان نوایی هراس از عذاب الهی در روز حشر نیز ندارد؛ زیرا او محمد‌ (ص) را شافع خود می داند.
  6. با آن‌که شخصیت واقعی امیر به دلیل سیاسی بودن فعال در عرصه‌های مختلف اجتماعی است، در برخی اشعارش به منزوی بودن و گوشه‌گیری نیز اشاراتی شده است.

 

کتابنامه

برن، ژان (1355). « فلسفه‌ی اپیکور و دنیای جدید» ترجمه‌ی پورحسینی، نشریه‌ی ضمیمه‌ی مجله‌ی دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، شماره‌ی دوم، پاییز، صص: 48-61.

برن، ژان (1357). فلسفه‌ی اپیکور، ترجمه‌ی سیدابوالقاسم پورحسینی، چاپ نخست، تهران: شرکت سهامی کتاب‌های جیبی.

حافظ، شمس‌الدین‌محمد (1395). حافظ به سعی سایه، تصحیح هوشنگ ابتهاج سایه، چاپ نوزدهم، تهران: کارنامه.

حسنی، عطاالله و امیرنعمتی لیمائی (1392). «شخصیت سیاسی ـ ادبی امیرعلی‌شیر نوایی و اثربخشی مکتب‌ساز او». فصلنامه‌ی مسکویه، سال هشتم، شماره‌ی بیست‌وپنجم، تابستان، صص: 55-86.

خواندمیر، محمد بن خاوندشاه (1338). تاریخ روضه‌الصفا فی‌السیره‌الانبیا والملوک و الخلفا، تصحیح جمشید کیان‌فر، جلداول، بی‌جا، انتشارات مرکزی خیّام پیروز.

خیّام، عمر (1373). رباعیات خیّام، تصحیح و حواشی محمدعلی فروغی و قاسم غنی، چاپ نخست، تهران: ناهید.

دوکاسه، پیر (1367). فلسفه‌های بزرگ. ترجمه‌ی احمد آرام، چاپ سوّم، تهران: پرواز.

دهقان‌زاده، سجاد؛ احمدیان، فاطمه (1395). «بررسی مقایسه‌ای اصل لذت در فلسفه‌ی چارواکه و فلسفه‌ی اپیکوری» دو فصلنامه‌ی دانشگاه قم، سال اول، شماره‌ی دوم، صص: 143-167.

رشیدآبادی، ذکیه؛ آریان، حسین (1393). «آموزه‌های تعلیمی از منظر اپیکوری (با رویکردی به چامه‌های هوراس و غزلیات حافظ) » فصلنامه‌ی تحقیقات تمثیلی در زبان‌ و ادب فارسی، شماره‌ی بیستم، تابستان، صص: 45-68.

رفیعی، امیرتیمور؛ اسفینی‌فراهانی، احترام (1389). «امیرعلی‌شیر نوایی و نقش سیاسی و فرهنگی او در عصر تیموری» پژوهش‌نامه‌ی تاریخ، سال پنجم، شماره‌ی بیستم، پاییز، صص: 91-116.

سعدی، مشرف‌الدین مصلح (1398). کلیات سعدی، تصحیح محمدعلی فروغی، چاپ نخست، تهران: خانه‌ی فرهنگ و هنر گویا.

صفا، ذبیح الله (1371). تاریخ ادبیات در ایران، جلد چهارم، چاپ هشتم، تهران: فردوس.

عزیزی، عاطفه (1395). « تفکرات اپیکوری در اشعار پدر شعر فارسی» کنگره‌ی بین‌المللی زبان و ادبیات دانشگاه فرهنگیان، 15 مهر، صص: 1-9

غیبی، ولی (1390). « رابطه‌ی لذت و سعادت از دیدگاه اپیکور و صدرالمتألهین» قبسات، سال شانزدهم، تابستان، صص: 141-164.

لائرتیوس، دیوگنس (1387). فیلسوفان یونان. ترجمه‌ی بهراد رحمانی، چاپ نخست، تهران: مرکز.

مگی، برایان (1399). سرگذشت فلسفه. ترجمه‌ی حسن کامشاد، چاپ دهم، تهران: نی.

میرعلی، عبدالله حسن‌زاده؛ شامانی، لیلا (1389). «بن‌مایه‌های لذت‌گرایی در شاهنامه و تأثیرپذیری از افکار اپیکوریستی» پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، کهن نامه‌ی ادب پارسی، سال اوّل، شماره‌ی اوّل، صص: 25-38.

ناطق‌شریف، مریم (1376). «امیرعلی‌شیر نوایی و تأثیر ژرف فارسی بر ترکی» نشریه‌ی نامه‌ی پارسی، سال دوم، شماره‌ی دوم، تابستان، صص: 14-19.

نوایی، ‌علی‌شیر (1342). دیوان امیرنظام‌الدین‌علی‌شیر نوایی (فانی).  تصحیح رکن‌الدین همایون‌فرخ، چاپ نخست، تهران: انتشارات کتابخانه‌ی ابن‌سینا.

واعظی، ابوالفضل (1347). « مختصری از زندگی فلاسفه‌ی بزرگ: اپیکور» نشریه‌ی مهنامه‌ی قضایی، آذر، شماره‌ی سی‌وسوّم، صص: 95-102.

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان