صدای زن در «رد پای درخت» تازه‌ترین مجموعهٔ شعر لیلی غزل

صدای زن در رد پای درخت لیلی غزل

اشاره:

«ردپای درخت» سومین مجموعهٔ شعر بانو لیلی غزل از بانوان غزل‌سرای امروز حوزه‌ی زبان فارسی است که در ۱۳۰ صفحه از سوی انتشارات برگ در بهار ۱۴۰۴ تن‌پوش چاپ را در بر کشیده است. برگ‌آرایی و طرح جلد این اثر را استاد ژکفر حسینی از فرهنگیان و طراحان به‌نام کشور انجام داده است. در این مقاله به بازتاب صدای زن در سروده‌های «رد پای درخت» پرداخته شده است.

 

پیش درآمد

از آغاز تاریخ تمدن بشر، صدای زنان در دل تار و پود فرهنگ و هنر جاری بوده است؛ صدایی که گاه بلند و آشکار، و گاه در پس پرده‌ها و سایه‌ها طنین‌افکنده، اما هرگز خاموش نشده است. زن، نه تنها پرورنده‌ی حیات، بلکه آفریننده‌ی معنا، خیال و زیبایی در جهان شعر و ادب است. هرچند در بسیاری از مقاطع تاریخی، زنان در حاشیه نگه داشته شده‌اند، اما حضور آن‌ها در ادبیات، همچون جویباری آرام اما عمیق، مسیر خود را یافته و با زبانی متفاوت، جهان را روایت کرده است.

شعر زنانه، بیش از آنکه تنها از جنس احساس باشد، حامل تجربه‌ی زیسته، دغدغه‌های انسانی، و نگاه‌های متفاوت به جهان هستی است. این صداها، به‌رغم محدودیت‌ها و گاه سکوت تحمیلی، راه خود را به واژه‌ها گشوده‌ و نشان داده‌اند که زن، نه تنها موضوع شعر، بلکه خود شعر و شاعر است؛ صاحب زبان، فکر، اندیشه و خلاقیت.

افغانستان، سرزمینی که مردسالاری از ویژگی‌های اصلی و برجسته‌ی آن به شمار می‌رود، در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری به زندان واقعی برای زنان تبدیل شده است. در این جامعه، زنان نه تنها از بسیاری از عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی حذف شده‌اند، بلکه در بسیاری از موارد حتی از ساده‌ترین حقوق انسانی خود نیز محروم هستند. با این حال، در چنین شرایطی، صدای زنان در تمام اشکال ممکن همچنان رساتر از همیشه شنیده می‌شود. در میان این صداها، صدای زنی که جادوی شعر را در واژه‌ها به تصویر می‌کشد و «غزلی» که در عین ظرافت، شدت خاص خود را داراست، از همه برجسته‌تر است. در اشعار او، هر واژه گویای مبارزه و ایستادگی است.

صدای زن در ادبیات، همواره پژواکی از دردها، آرزوها و مقاومت در برابر نابرابری‌های اجتماعی بوده است. مجموعهٔ شعر «رد پای درخت» نیز از همین منظر به عنوان بازتابی از دغدغه‌های زنانه در جامعه‌ای مردسالار، به شمار می‌رود. این مقاله به بررسی چگونگی حضور و اعتراض زنانه در این مجموعه پرداخته و نشان می‌دهد که چگونه شاعر با بهره‌گیری از زبان، تصاویر و نمادها، صدای زن را به عنوان عاملی مستقل و معترض به نمایش می‌گذارد.

 

درآمد

در شعر معاصر فارسی، زنان بیش از هر زمان دیگر توانسته‌اند صدای خود را بلند کنند و جایگاه مستقل و پررنگ در ادبیات به‌دست آورند. این صدا نه فقط بازتابی از احساسات شخصی و درونی آنان است، بلکه آیینه‌ای از دغدغه‌های اجتماعی، رنج‌های تاریخی، و مقاومت‌های فردی و جمعی زنان در برابر ساختار‌های مردسالارانه است. زنان در آثار خود به مسائلی پرداخته‌اند که قرن‌ها یا نادیده گرفته شده، یا با صدای مردانه روایت شده‌اند.

از نابرابری‌های حقوقی و محدودیت‌های فرهنگی گرفته تا تبعیض‌های پنهان در ساختارهای اجتماعی. شعر زنانه معاصر به بیان بی‌پرده‌ی این تجربه‌ها بدل شده و به شکل جدی، زبان اعتراض و آگاهی را به ادبیات وارد کرده است.

در این میان، مجموعه شعر «رد پای درخت» نیز در همین راستا قرار می‌گیرد. این مجموعه با بهره‌گیری از زبان زنانه، روایت شخصی اما اجتماعی ارائه می‌دهد که در آن تجربه‌ی زن افغانستان، نه تنها به‌عنوان یک فرد، بلکه به‌مثابه نماینده‌ای از یک نسل سرکوب‌شده و محروم، بازتاب می‌یابد. شاعر با نگاهی منتقدانه، فضای بسته و محدودکننده‌ی جامعه را به چالش می‌کشد و تلاش می‌کند تا از دل واژه‌ها، روزنه‌ای به سوی رهایی و روشنی بگشاید. اشعار این مجموعه، صدای زنی است که نه در حاشیه، بلکه در متن اعتراض و آگاهی ایستاده، و تلاش دارد که خاموشی تاریخی را به فریادی روشن بدل سازد.

 

زنانگی در ساختار و زبان شعر

یکی از ویژگی‌های بارز مجموعه شعر «رد پای درخت»، حضور پر رنگ عنصر زنانگی در سطح زبان، تصویرسازی و ساختار روایی آن است. شاعر با بهره‌گیری از واژگان و بیانی که برگرفته از تجربه زیسته زنانه است، نوعی زبان شاعرانه خاص خلق می‌کند که هم از نظر محتوایی و هم از نظر سبک‌شناختی، با هویت زنانه‌ی گوینده پیوندی ناگسستنی دارد. این زبان واجد ویژگی‌هایی نظیر لطافت، جزئی‌نگری، تنیدگی با عواطف و حساسیت‌های درونی است و در آن عناصر طبیعت، بدن، خانه، روابط خانوادگی و تجربه‌های درونی زنان به‌عنوان موتیف‌های تکرارشونده نقش اساسی ایفا می‌کنند.

استفاده آگاهانه از تصاویر و نمادهایی چون درخت، خانه، زخم، خون، مادر، و تاریکی، نشان از تلاش نظام‌مند برای بازنمایی جهان از منظر زنانه دارد. چنین تصویری‌سازی‌هایی نه صرفاً به‌منظور خلق زیبایی هنری، بلکه در راستای بیان یک «هویت جنسیتی» در بستر شعر عمل می‌کنند. از این منظر، زبان شعر نه تنها رسانه‌ای برای انتقال محتوا، بلکه ابزاری برای بازتعریف سوژگی زنانه در فضای ادبیات معاصر است.

در سطح ساختاری نیز اشعار این مجموعه بازتاب‌دهنده نگرشی متفاوت به فرم هستند؛ نگرشی که از ساختارهای کلاسیک یا مردانه فاصله گرفته و به فرم‌هایی با انعطاف‌پذیری بیشتر، گسست‌های روایی، سکوت‌های معنادار، و سطرهای کوتاه و منقطع گرایش دارد. این ساختار شکسته و سیال، در واقع بازتاب روان‌پریشی‌ها، ناهنجاری‌ها و گسست‌های اجتماعی و روانی تجربه‌شده توسط زن شاعر است. به بیان دیگر، ساختار شعر در هماهنگی کامل با محتوای آن، حامل اضطراب‌ها، خاموشی‌ها و اعتراض‌های پنهانی است که در لایه‌های زبانی تنیده شده‌اند.

در مجموع، زنانگی در این مجموعه نه به‌مثابه یک موضوع، بلکه به‌مثابه یک رویکرد زبانی ‌ـ‌ فرمی تلقی می‌شود؛ رویکردی که از طریق آن، شاعر توانسته است هویت مستقل و منتقدانه برای زن معاصر در بستر شعر فارسی تعریف کند و از ادبیات به‌عنوان ابزاری برای بازنمایی تجربه زنانه در جامعه‌ای محدودکننده بهره گیرد.

زن اما در مسیرِ کوچه‌ها گم می‌کند خود را

درونِ کوله‌بارش درد و اندوهِ فراوان است

 

اعتراض زنانه و نقد ساختار مردسالارانه

یکی از مؤلفه‌های کلیدی در مجموعهٔ شعر «رد پای درخت»، حضور برجسته‌ی صدای معترض زنانه در برابر ساختارهای مردسالارانه‌ی جامعه‌ی افغانستان است. شاعر با بهره‌گیری از زبان صریح، خلاق و گاه بی‌پرده، علیه نظم تثبیت‌شده‌ی اجتماعی که جایگاه زن را در حاشیه نگاه می‌دارد، موضع‌گیری می‌کند. این موضع‌گیری نه‌تنها در سطح مفهومی، بلکه در ساحت زبانی و ساختاری شعر نیز نمود می‌یابد و به مجموعه حالتی از مقاومت، تقابل و پافشاری بر حق موجودیت و حضور می‌بخشد.

بکُش، آتش بزن، فریادِ آزادی نمی‌میرد

صدای داد و فریادِ زنِ تابوشکن پیچید

 

بیت بالا نمونه‌ای از زبان آشکارا اعتراضی در این مجموعه است که ضمن بازتاب واقعیت‌های تلخ جامعه، به بازخوانی وضعیت زن در بستر فرهنگی افغانستان نیز می‌پردازد. این ابیات، نه تنها شعار سیاسی بلکه نشانه‌ای از بیداری تاریخی زنانی است که با وجود سرکوب‌های گسترده، ایستاده‌اند و فریاد آزادی و رهایی سر داده‌اند. شاعر در این‌جا از جایگاه ناظر عبور کرده و به کنش‌گری شاعرانه‌ای بدل می‌شود که صدای زنِ سرکوب‌شده را بازتاب می‌دهد و هم‌زمان بر توانمندی او در تغییر ساختارهای اجتماعی تأکید می‌ورزد.

با توجه به شرایط اجتماعی– سیاسی افغانستان در سال‌های اخیر، به‌ویژه افزایش فشارها و محدودیت‌ها علیه زنان در عرصه‌های آموزشی، سیاسی و مدنی، اشعار این مجموعه را می‌توان نوعی مستندسازی ادبی از مقاومت زنانه نیز تلقی کرد. شاعر با آگاه‌سازی مخاطب از رنج‌های زن در بستر نظام مردسالار، عملاً به خلق نوعی گفتمان انتقادی می‌پردازد که در آن زن نه قربانی خاموش، بلکه فاعل مقاوم و آگاه است. شعر، در این‌جا، کارکردی فراتر از زیبایی‌شناسی یافته و به ابزاری برای برانگیختن آگاهی جمعی و تولید معنا در مواجهه با ظلم ساختاری تبدیل شده است.

در مجموع، حضور لایه‌های اعتراضی در این مجموعه، حاکی از آن است که شاعر با پشتوانه‌ی تجربه زیسته و آگاهی اجتماعی، شعر را به رسانه‌ای برای نقد نظم مردسالار و افشای خشونت‌های نمادین و عینی علیه زنان تبدیل کرده است. این اشعار در بطن خود حامل صداهایی هستند که نه‌تنها برای آزادی فردی، بلکه برای گشودن افقی نوین در فهم جایگاه زن در جوامع سنتی می‌کوشند.

 

کاربرد نمادها در بیان اعتراض زنانه

کاربرد نماد در شعر، یکی از ابزارهای مهم شاعرانه برای بازنمایی مفاهیم پیچیده و چندلایه است. در مجموعهٔ شعر «رد پای درخت»، شاعر به‌طور خلاقانه از نمادهایی بهره می‌برد که در عین سادگی، حامل معانی ژرف مربوط به زنانگی، مقاومت و اعتراض اجتماعی هستند. این نمادپردازی نه‌تنها به غنای ادبی اثر می‌افزاید، بلکه امکان خوانش‌های متکثر را نیز برای مخاطب فراهم می‌سازد. یکی از نمادهای کلیدی در این مجموعه، درخت است که هم‌زمان چندین معنای استعاری را در خود جای داده است.

تو هم‌کلاسیِ باران و هم‌قطارِ درخت

من از قبیله‌ی لب‌تشنه‌گانِ دربه‌درم

 

«درخت» به‌عنوان نمادی از پایداری، پیوستگی به زمین، و استمرار حیات مطرح شده است. در سنت‌های فرهنگی ـ ادبی شرق، درخت اغلب به‌مثابه نماد مادر، زن، و سرچشمه‌ی زایش و رشد تعبیر می‌شود. در این‌جا نیز شاعر با پیوند زدن زن با درخت، تصویری از زنِ ریشه‌دار، مقاوم و تغذیه‌کننده ارائه می‌دهد که در برابر طوفان‌های اجتماعی خم نمی‌شود. باران در کنار درخت، کنایه‌ای از همدلی طبیعت با زن است؛ زنانی که در هم‌نشینی با نیروهای طبیعی، با نوعی طهارت درونی و پیوند عاطفی با هستی، از بستر خشونت و تبعیض عبور می‌کنند.

این نماد، در بستر جامعه افغانستان، معنای مضاعفی می‌یابد؛ چرا که زن افغانستانی در سال‌های اخیر، به‌رغم فشارهای نظام‌مند، همچنان ایستاده و پویا باقی مانده است. شاعر با استفاده از نماد درخت، تصویر زنی را ترسیم می‌کند که هم‌زمان با درگیری با رنج، تبعید، و عطش آزادی، امید به بقا و تداوم را در خود زنده نگه داشته است. از این منظر، درخت به‌عنوان نماد، نه‌فقط نشانه‌ای از طبیعت و پایداری، بلکه بیانگر نوعی پویایی زنانه در برابر مرزهای بسته و خشن مردسالارانه است.

افزون بر این، نمادپردازی در این مجموعه واجد سویه‌ای سیاسی نیز هست. انتخاب نمادهایی چون درخت و باران، به شاعر امکان می‌دهد تا مفاهیم پیچیده‌ای همچون خشم فروخورده، اشتیاق به رهایی، و مقاومت خاموش را به شکل غیرمستقیم و در عین حال اثرگذار انتقال دهد. این شیوه بیان، به‌ویژه در بافت‌های اجتماعی که در آن‌ها بیان مستقیم ممکن نیست یا با خطر همراه است، کارکردی دوگانه دارد: هم ایمن و هنری است، و هم صریح و پیام‌محور.

در نهایت، استفاده از نمادهایی چون درخت در شعرهای این مجموعه را می‌توان تلاشی دانست برای آفرینش زبان استعاری که با بهره‌گیری از عناصر طبیعت، به بازنمایی تجربه زنانه از رنج، مبارزه و امید می‌پردازد. این امر نشان می‌دهد که زبان شاعر، فراتر از ابراز احساس، به ابزاری برای تولید معنا و مقاومت فرهنگی تبدیل شده است.

 

برآیند

مجموعهٔ شعر «رد پای درخت» را می‌توان نمونه‌ای برجسته از شعر زنانه‌ با رویکرد انتقادی و اعتراضی دانست که در دل یک ساختار مردسالارانه شکل گرفته و بر آن است تا به بازنمایی تجربه‌ی زیسته‌ی زنان در جامعه‌ای سرکوب‌گر بپردازد. این اثر نه صرفاً مجموعه‌ای از بیان احساسات فردی، بلکه تبلوری از یک آگاهی اجتماعی-سیاسی زنانه است که با تکیه بر عناصر زبانی، تصویرسازی‌های شاعرانه و نمادپردازی‌های چندلایه، به خلق روایت زن‌محور از رنج، مقاومت و امید می‌انجامد.

زبان شاعر در این مجموعه، حامل نوعی هوشیاری و بیداری زنانه است که نه‌تنها از منظر عاطفی، بلکه از نظر معرفتی نیز متفاوت از زبان غالب مردانه عمل می‌کند. این زبان، هم لطافت و تجربه‌ی درونی را منتقل می‌کند و هم اعتراض و خواست تغییر را در بطن خود می‌پروراند. از سوی دیگر، به‌کارگیری نمادهایی چون درخت، باران و لب‌تشنه‌گی، توانسته است لایه‌هایی از معانی فرهنگی، تاریخی و زیستی زنانه را بازآفرینی کند که فراتر از یک روایت شخصی، به سطح جمعی و اجتماعی از معنا دست یافته‌اند.

در بستری که زنان افغانستان با اشکال حاد محرومیت، خشونت ساختاری و حذف فرهنگی مواجه‌اند، خلق و نشر چنین آثاری، خود یک کنش سیاسی و مقاومت فرهنگی محسوب می‌شود. «رد پای درخت» تنها انعکاسی از رنج نیست، بلکه تأکیدی است بر تداوم حضور زن در عرصه‌های خلق معنا، بازخوانی تجربه، و مطالبه‌ی حق. این مجموعه، با تداوم سنت شعر اعتراضی و پایداری و گفتمان مقاومت زنانه، می‌تواند به‌عنوان سند فرهنگی از یک دوران تاریخیِ بحرانی خوانده شود؛ سندی که صدای خاموش‌شده را به گفتار درمی‌آورد و اجازه نمی‌دهد فراموشی بر حافظه‌ی جمعی زنان سایه بیفکند.

از این‌رو، شعرهای این مجموعه را می‌توان نه‌تنها به‌عنوان متون ادبی، بلکه به‌عنوان متون اجتماعی–تاریخی تحلیل کرد که در آن شعر، به ابزار کنشگری، اعتراض، و بازسازی هویت زنانه تبدیل شده است. چنین آثاری نه‌تنها در حوزه مطالعات ادبی، بلکه در زمینه‌ی مطالعات جنسیت، جامعه‌شناسی فرهنگ و تاریخ‌نگاری انتقادی نیز قابلیت بررسی و تفسیر دارند.

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان