Search
Close this search box.
Tafawt Nowroz Dar Ghrghayw

چکیده:

استان لَغمان یکی از استان‌های  مشهورافغانستان بوده که مرکز این استان شهر مهترلام نام دارد. لغمان منطقه‌ی کوهستانی است و رودهای علیشنگ و علینگار به زیبایی این استان می‌‌افزایند که این استان را سر سبز ساخته‌ اند.

زبان اداری و درسی استان لغمان پشتو است. دومین زبان حاکم در مرکز لغمان، زبان فارسی می ‌باشد و در مقام سوم زبان پشه‌‌ای قرار دارد.

پیشینه:

کتیبه آرامی لغمان کتیبه‌ای است بر روی یک تخته سنگ در استان لغمان افغانستان که توسط اشوکا امپراتور هند در سال ۲۶۰ قبل از میلاد به زبان آرامی نوشته شده و اغلب به عنوان یکی از احکام صغیر سنگی آشوکا طبقه‌‌بندی می‌‌شود.

پس از تغییرات در تقسیمات کشوری افغانستان در سال ۱۹۶۴شمسی، استان لغمان نیز در همان سال در ناحیه لغمان‌ها تشکیل شد و مرکز آن شهر مهترلام مقرر گردید. (۱)

مردم:

جمعیت این استان ۴۰۳٫۵۰۰ نفر در سال ۲۰۰۹ برآورد شده ‌است که بر پایهٔ منابعی، تاجیک‌ها ۴۰٪، پشه‌ای‌ها ۴۰٪، پشتون‌ها و نورستانی‌ها نیز ۲۰٪ از باشندگانِ این استان محسوب می ‌گردند.

تاجیک‌‌های لغمان به لهجه‌ی خاص خود، فارسی صحبت می‌‌کنند که اکثریتِ تاجیک‌ها در مهترلام، شهرستان ‌های علیشنگ، دولت‌‌شاه (بیش‌‌ترینه در دره‌ی فراجغان) و قرغه‌‌ای زندگی می کنند. و پشتون‌های این استان از قبیله‌ی غلزایی هستند.

براساس برآورد سال ۲۰۰۸ تنها ۴ هزار نفر از جمعیت ۳۷۸ هزار نفری این استان در شهرها زندگی می‌ کنند. (۲)

 

مقدمه:

شهرستان قرغه‌ای یکی از شهرستان‌‌های مشهور استان لغمان در شرق افغانستان است. جمعیت آن در سال ۲۰۰۶ میلادی، ۷۰،۶۸۸ نفر اعلام شده است. (۳)

اکثریت مردم قرغه‌ای پشتو زبان بوده ولی تعدادی از باشندگان آن به زبان‌های فارسی و پشه‌ای نیز صحبت می‌نمایند.

اقلیم این شهرستان در تابستان، گرم، مرطوب و در زمستان هوا معتدل است. ولی بعضی اوقات درجه گرما به صفر درجه سانتی‌گراد و یا هم برای مدت کوتاه از طرف شب، زیر صفر نیز قرار می‌گیرد. زمستان این شهرستان خیلی کوتاه و زودگذر بوده اما بهار و خزان آن خیلی زیبا، سر سبز و دارای هوای معتدل می‌باشد.

محصولات عمده‌ی این شهرستان گندم، جو، ‌ذرت، نیشکر و برنج است، ولی به پیمانه وسیع درین شهرستان سبزی‌هایی مانند: پیاز، سیب زمینی یا کچالو، زردک، ترب، ترب‌چه، گل کلم، کلم، بادمجان، گوجه، گشنیز، اسفناج، نعنا، خیار، شبدر، یونجه، شاهی و تره کشت می‌شود که قسمت کوچک آن دراین شهرستان به مصرف و حد  بیشتر آن به استان‌های مجاور و سایر نقاط کشور صادر می‌شود. بعضآ از سبزیجات این شهرستان به کشور همسایه پاکستان نیز صادر می‌گردد.

تمام میوه‌ها دراین شهرستان به ملاحظه رسیده ولی حاصل میوه‌هایی چون: نارنگی، لیمو، نارنج، گلابی بی‌کرک یا آنچوچک، خرمالو، انار، انگور، توت، گردو و بادام قابل ستایش است.

بهتر است تا به پرسش‌های پایان، پاسخ ارایه نموده  و واقعیت‌ها را بر ملا سازیم.

 

نوروزچیست؟

نوروز نخستین روز سال خورشیدی آریایی برابر با یکم فروردین ماه، جشن آغاز سال نوی این مردم و یکی از کهن‌‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران ایران باستان می‌باشد. خاست‌گاه نوروز، بلخ باستان است و در مناطق وسیعی در قاره آسیا و دیگر نقاط جهان نیزجشن گرفته شده و زمان برگزاری نوروز، اعتدال بهاری و در آغاز فصل بهار است. (۴)

 

تجلیل از نوروز در شهرستان قرغه‌ای چگونه است؟

طوری که ذکر شد اقلیم این شهرستان خیلی گرم و مرطوب می‌باشد ولی زمستان آن خیلی کوتاه و زود گذر است. نوروز آن هم با خود استان و استان‌های دیگر افغانستان خیلی متفاوت است.

دراین شهرستان قبل از نوروز در شروع اسفندماه، بادهای تندی از سمت شمال به سمت جنوب این شهرستان به وزیدن آغاز می نماید که به نام بادهای برهو یاد می‌شود، این تندبادها شب و روز برای بیشتر از یک هفته و بعضآ هم تا ده روز به شدت خود ادامه می‌یابد.

تندبادها شاخه‌های درختان را به یک‌دیگر می‌زنند و از خواب زمستانی بیدار می‌سازند. درها و پنجره‌ها را تکان داده و صدا تولید می‌نماید، گشت و گذار برای مردم بیرون از خانه‌ها خیلی دشوار و تا جایی که ضرورت واقعی به بیرون رفتن نباشد، از خانه و کاشانه‌شان بیرون نمی‌روند. این باد‌ها برگ‌های زرد شده درختان همیشه بهار به شمول درختان نارنج  و میوه آن را از درخت جدا و به زمین می‌اندازد.

تندبادها به یک‌بارگی از شدت خود کاسته و اکثراً در ایام شب، آرام می‌شوند و سروصدا آن نیز تا سال بعدی به طور کلی خاموش می‌شود.

 

تصاویری از شهرستان قرغه‌ای بعد از خاموش شدن تند باد (برهو)

با آرام شدن بادها، مردم هم به خوشی و خوش‌حالی از خانه‌های خود بیرون و مصروف گشت زنی و کشت و کار خود می‌شوند.

این ایام ۱۰ ماه اسفند بوده تغییرات یک بارگی در درختان، بته‌ها و گل‌ها به وجود می‌آید. ‌درختان میوه دار شروع به شگوفه و درختان غیر میوه دار و گل های گلاب شروع به جوانه زدن می نماید. کودکان بالاتر از پنج سال و کمتراز دوازده سال، بی صبرانه و روزی چند مرتبه به باغ ها و کنار درختان قدم می زنند تا ببینند شگوفه‌ها و جوانه درختان کمی باز شوند. ابتدا درختان بادام، زردالو، الوچه زودتر از همه، شروع به شگوفه و درخت بید نیز شروع به باز شدن جوانه‌هایش می‌نماید.

اطفال وقتی که از باز شدن نسبی شگوفه های درختان میوه دار و جوانه های درختان بید آگاه می‌شوند، بدون آنکه به بزرگان خویش خبر دهند، بین خود جمع شده و جلسه می نمایند. آن‌ها تصمیم می گیرند تا فردا قبل از طلوع آفتاب، نوشیدن و خوردن صبحانه، هیئت سه نفری که دارای قد بلند، سن بیشتر و تجربه داشته باشند، به باغ ها و نزدیک درختان رفته چند شاخه از شگوفه درختان میوه دار، چند شاخه از درخت بید و هم شاخه های از غنچه گل گلاب را قطع نموده و سبزه های تازه را به اطراف آن  پیچانیده و دسته مقبول و زیبای طفلانه می‌سازند.

درین اثنا، کودکانی که سن بالاتر دارند، از قلعه یا قریه اعم از پسر بچه و دختر بچه‌ها به آن‌ها می‌پیوندد، این کودکان به سه دسته تقسیم میشوند.

  • دسته‌ی نخست برای جمع‌آوری سبزی بهاری طبیعی منطقه مانند: خلفه، گندمک، قو وشبدر به زمین‌های مربوط قلعه و یا قریه می‌روند.
  • دسته‌ی دوم همرا ه با دیگر اطفال وظیفه گردآوری چوب را به عهده می‌گیرند.
  • دسته‌ی سوم، راهی خانه‌ها می‌شوند، نخست از خانه بزرگ قلعه یا قریه، خان و یا هم ملک قریه آغاز می‌شود.

آن‌ها به دروازه نزدیک شده دقلباب می‌نمایند، درین اثنا یکی از اعضای آن فامیل، در را باز می‌کند. اطفال در نخست سلام داده و دسته را به باز کننده‌ی درب می‌دهند، باز کننده‌ی درب، دسته را گرفته و بوی می نماید، و هم‌ز‌مان اطفال نوروز و جشن سال نو را به ایشان تبریک می‌گویند و شخص می‌داند که تفاوت به وجود آمده و فصل تغییر کرده است. تغییر سال دراین شهرستان به سالنامه حکومت تعلق ندارد، بلکه متعلق به تبدیل شدن فصل زمستان، به بهار است. چون مردم از رسم و رواج منطقه و مخصوصآ اطفال می دانند، فرد بازکنده درب، دسته را دوباره به اطفال می‌دهد و به آن‌ها می‌گوید تا در عقب درب کمی منتظر بمانند، شخص به خانه داخل شده و برای دیگر اعضای فامیل نوروز را تبریک می‌گوید. بعداً از خانه طبق رسوم، یک مقدار برنج، روغن، نمک، شکر، چوب سوخت، کبریت و چند قرص نان را می دهد واطفال با ابراز تشکری از آن‌ها دعوت می‌نمایند تا در دست پخت نوروزی‌شان اشتراک نمایند.

به همین ترتیب به خانه دومی، سومی … و همه خانه‌های قریه سر می‌زنند. در صورتی که یگان خانه خارج روستا بوده و شامل اعضای فامیل همان قلعه باشند، نیز می روند، به همین ترتیب تمام خانه ها را گشته، مواد را جمع آوری، در بیرون قلعه و در گوشه که برج های بلند نیز قرار دارد، بین هم جمع می‌آیند. بعداً چند نفر به قلعه رفته و از خانه ها نظر به مواد جمع آوری شده، ظروفی چون دیگ، کاسه، ملاقه، بشقاب، قاشق، گلیم یا نمد و چند عدد دوشک و بالشت می آورند. دخترانی که در آشپزی بلدیت و مهارت دارند پیش‌گام شده و برای پسر بچه ها دستور می دهند تا نخست ساحه مورد نظر را تمیز، از سنگ و گل دیگ‌دان های موقتی بسازند. پسر بچه ها هم با مهارت خاص و در وقت کم به تمیز سازی ساحه مورد ضرورت و ساختن دیگ‌دان‌ها پرداخته در اسرع وقت نظر به فرمایش دختر بچه‌ها دیگ‌دان‌ها را آماده می‌سازند. دختران آشپزهدایت می‌دهند تا چوب جمع شده را نزدیک دیگ‌دان آورده و چوب های بزرگ‌تر را با تبر، خورد سازند. درین اثنا گروپی که جهت جمع آوری سبزی وظیفه گرفته بودند نیز می رسند، سبزی ها را تمیز، توته، خورد کرده و می شویند بعداً دختر بچه ها دیگ‌دان را روشن و به پختن آغاز نموده و دو نوع غذا می پزند:

۱. پلو

۲. سبزی تازه

دختران دیگر ترکاری (سبزی) را پاک، شسته ودر ظروف می چینند ونارنج‌های افتاده از درختان توسط  تندبادها را نصف کرده و کنار ترکاری می‌گذارند. دختران همه مصروف آشپزی و پسران مصروف بازی‌های رایج منطقه می‌شوند و بی‌صبرانه  منتظر پخته شدن  دیگ و صدا زدن برای خوردن می شوند. چون اطفال از دیگ‌های ساده، گلی استفاده می نمایند، غذای آن‌ها نیز دیرتر پخته و آماده خوردن می‌شود. بعدآ دختران بچه ها را  صدا زده و آن‌ها را به صرف غذا دعوت می نمایند. آن‌ها و دیگر بزرگان که علاقه به اشتراک در دست پخت نوروزی داشته باشند، بالای دوشک ها نشسته و منتظر چیدن ظروف در سفره می شوند. دختران به کشیدن غذا در ظروف و بچه ها با آفتابه و لگن شروع به شستن دست های دیگران و مهمانان بزرگ‌سال می شوند، بعداً پسران سفره را هموار و دسته ای از شاخه های شگوفه درختان میوه دار، شاخه های درخت بید، شاخه های غنچه گل گلاب و سبزه ها را که قبلا آماده کرده بودند با صراحی که در آن آب ریخته و دسته را در آن گذاشته بودند در وسط دسترخوان می گذارند، بعداً دختران غذا را از دیگ ها به ظروف کشیده  برای مهمانان و اطفال توزیع می نمایند، در اخیر دختران آشپز نیز به آنان پیوسته و شروع به خوردن غذا می نمایند.

غذا خوری با خوشی های فراوان، در فضای باز، آفتابی و مملو از صمیمیت آغاز می‌گردد و برای مدت تقریبآ یک و نیم ساعت دوام نموده  و دراین اثنا چند دختر غرض آماده سازی چای به دیگ‌دان‌ها دوباره بر می‌گردند و بعد از آماده ساختن چای سبز مقدار گر(گور، شیرینی که از نیشکر وطنی به دست می آید) را به روی دسترخوان آورده، بعدآ در گیلاس‌ها چای ریخته، در پیش روی مهمانان و دیگر پسران و دختران می گذارند. آن‌ها چای را نیز نوشیده آهسته آهسته به جمع آوری سفره  و ظروف می پردازند، بعداً پسرها ظروف را تا نزدیک ترین جوی با آب جاری برده و دختران به شستن ظروف می پردازند، بعد از شستن ظروف جدا سازی؛ ظروف هر خانه جدا گذاشته شده و برای پسران وظیفه داده می‌شود تا ظروف هر خانه  را برای شان برسانند. بعد از صرف طعام چاشت، باشنده گان اصلی این شهرستان که در استان کابل وظایف دولتی (حکومتی) داشته، زندگی می‌نمایند و در ایام زمستان جهت تفریح وگذراندن رخصتی های زمستانی که هوای آن چند برابر نسبت به شهر کابل گرم‌تر و محیط آن سر سبزتر است، می‌آیند. آن‌ها با پوشیدن لباس‌های بهاری و رنگ های مرغوب از خانه های شان برآمده و بالای زمین های سبز، کنار جویبار های روان، باغ ها و باغچه ها تا شام می‌گردند و درگوشه‌ای روی سبزه ها به روی گلیم‌چه‌های دست داشته خود می نشینند، با هم گفت‌وگو کرده و از هوای بهاری لذت می برند. اطفال هر روستا کوشش می نمایند تا این روز را جلوتر از همه تجلیل و از اطفال روستاهای دیگر دعوت نموده، خویش را سرکرده و پیش‌تاز رسم  و رواج منطقه می شمارند. (۵)

 

برهو:

واژه‌ی برهو از دو کلمه پشتو یعنی بر به معنی بالا که در حقیقت هم سمت شمال این شهرستان که به مرکز آستان وصل است در بلندی نسبت به شهرستان قرغه ای موقعیت داشته و کلمه هو آواز وزیدن باد تند است که به درختان و دیوارها بعد از برخورد، شنیده می شود، بنابراین گفته می توانیم که برهو باد تند وشدید است که از سمت شمال وزیده و آواز خاص تولید می نماید.(۶)

 

سخن پایان:

تجلیل از نوروز متفاوت تنها در شهرستان قرغه ای استان لغمان در بین کودکان و نوجوانان زیاد شهرت داشته و از آن تجلیل به عمل می آورند، این جشن نوروزی، روز به روز با تحولات سیاسی پی در پی کشورمان کم رنگ شده و اکثراً کسانی که فصول بهار، تابستان، خزان را در پایتخت سپری نموده و زمستان خویش و یا هم رخصتی تفریحی ۲۰ روزه‌ی خویش را در شهرستان خود سپری می نمودند، کشور آبایی شان را ترک، به خارج رفته و یا هم در حال ترک کردن هستند. بنابراین بخش دوم یعنی گشت و گذار بعد از چاشت که بنام سبزه لغت (سبزه زیر پا) کردن یاد می شود، نیز از بین رفته و آهسته آهسته به باد فراموشی سپرده می‌شود.

همچنان اگر به جشنِ بخش غذای صبحانه آن هم توجه نگردد، شک ندارم که به‌نام رسم و رواج غیر اسلامی و رسومی زردشتی و بیهوده خوانده شده، کاملا از بین خواهد رفت.

 

سرچشمه‌ها:

۱. حشمت الله اتمر. ډاکتر. مهندس معماری افغانستان، سال ۱۳۹۳ خورشیدی، انتشارات لاجورد، کارته سخی روبروی دروازه دانشکده انجینری دانشگاه کابل.

۲. https://fa.wikipedia.org/wiki/

۳. https://www.google.com/search

۴. https://www.google.com/search

۵. تحقیقات در شهرستان قرغه‌ای

۶. تحقیقات  در منطقه (ساحه) چهار باغ شهرستان قرغه‌ای

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان