Search
Close this search box.
Naqsh Nawroz Dar Keshwar Hay Hawza e nowruz

در فلسفه‌ی روابط بین‌الملل مقوله‌ای وجود دارد؛ می‌گویند: برای اتحاد باید دنبال الگوهای مشترک و متحدساز، باشیم.

این در ظاهر یک جمله‌ی ساده است اما در حقیقت مبنای تمام اتحاد‌ها و مذاکرات و مباحث صلح در دنیا، بوده است.

نوروز، که آن را به معنای روز نو و روز ویژه گویند، از دید واژه‎شناسی، یک نام ترکیبی زیبا و جذاب می‌باشد. عید نوروز و یا همان جشن نوروز دارای تاریخی بسیار بلند و کهنی‌ست. شماری از مؤرخان شرقی پیدایش این جشن با شکوه را هم‌زمان با پادشاهی جمشید(یما) پیشدادی که پایتخت آن در بلخ امروزی قرار داشت و حوزه‌ی حاکمیت او پهناورتر از هر حاکم دیگر شرقی بود، می‌دانند. گفته می‌شود این شاهنشاه بلخی در چنین روزی دستور داد تا هم‌زمان با روی‌کار آمدن فصل جدید و قد کشیدن سبزه‌ها و گل‌ها در دشت و صحرا و باغ‌ها و همچنین برای فهم و درک درستی از سال، جشن نوروز را بنیان نهند و فرمان داد تا در این روز که نخستین روزی از فروردین ماه(حمل) می‌باشد، مردم شاد باشند و به عنوان استقبالیه‌یی برای آمدن بهار و فصل نو، این روز را گرامی دارند.

 

مسأله‌یی را که می‌خواهم در این جا مطرح کنم، اهمیت سیاسی این جشن شکوهمند می‌باشد که توسط جمشید، شاهی از سلسله‌ی پیشدادیان به منظور تحقق اهداف و آرمان‌های گوناگونش، بنیان‌گذاری شد. از آن جا که گفته می‌شود این شاهنشاه بلخی در زمینه‌ی صنعت‌های مختلفی از جمله زراعت، مالداری، آهنگری، معماری و غیره آگاهی داشته و در جهت آموزش و به کارگیری این صنعت‌ها سعی و تلاش زیاد می‌کرده است؛ بناءً گفته می‌توانیم که از اهمیت سیاسی و فرهنگی این جشن نیز آگاه بوده است. او به خوبی می‌فهمیده که عام‌سازی این جشن در بین تمامی مردمی که در حوزه‌ی بزرگ حاکمیتش قرار دارند، به چه میزان مفید و سودمند می‌باشد. در دنیای معاصر یگانه قدرتی که می‌تواند روی همه‌ی حوزه‌های تحت حاکمیت خود تأثیر دوام‌دار و انقلابی داشته باشد، قدرتی است که همراه با فرهنگ و ایدیولوژی به خصوصی، ظاهر شده و در جهت گسترش و الگوسازی آن در میان حوزه‌های تحت نفوذ خویش کوشا بوده باشد. جمشید با این کار توانست مردم و سرزمین پهناور ایران کهن یا همان آریانا را سال‌های سال دور یک فرهنگ، زبان و همچنین الگوهای خاصی که خودش توسط ذهن خلاقش ایجاد کرده بود، جمع کند و این‌گونه زندگی خوش و خرمی را برای رعایایش فراهم سازد.

عین روی‌کرد جمشیدشاه را امپراطوران پس از وی و سلسله‌‌های شاهی، پی‌گیری کردند. به طور مثال؛ شاهنشاه‌هان کیانی بلخی نیز نوروز را جدی گرفتند و از این جشن با شکوه تجلیل نمودند. زردشت پیامبر هم، از ایام ظهور تا شهادت، و همین‌طور هیربدان وی، هرگز سخن ناپسندی پیرامون نوروز نگفتند. این در حالی‌ست که پس از کیانیان، هخامنشیان، کوشانیان، اشکانیان ارزش‌گرا، ساسانیان و دیگران نیز، هرگز با نوروز به قصد مقابله و ستیز برنخاستند.

سلسله فرمان‌روایان تاجیک در پسا اسلام نیز مانند طاهریان، صفاریان، غوریان، سامانیان و غیره، کم‌ترین چالشی در امر تجلیل از جشن نوروز ایجاد نکردند؛ برعکس، هر کدام به نوبه‌ی خویش، اهمیت نوروز و ماهیت فرهنگی_تاریخی_طبیعی این جشن تابناک را درک نمودند و با استقبال‌ معنادار، به شکوه و عظمت نوروز افزودند و از خود میراث‌های گران‌سنگی برجا ماندند.

گفته می‌شود حوزه‌ی بزرگ امپراتوری جمشیدشاه؛ شاه پیشدادی شامل مناطقی بوده که امروز ما این مناطق را به عنوان کشورهای حوزه‌ی نوروز، می‌شناسیم. البته این ممالک هم‌فرهنگ و هم‌زبان بعدها در اثر هجوم سنت، زبان و فرهنگ‌های بی‌گانه از هم جدا شده و امروز مقید به مرزهای سیاسی و تحمیل‌شده‌یی می‌باشند. این کشورها هم اکنون به انضمام این که از هم جدا استند و رابطه‌ی چندانی با هم ندارند، هر کدام تحت نفوذ سیاسی و فرهنگی قدرت‌های بزرگ منطقه‌یی و جهانی می‌باشند. قدرت‌های جهانی و به ویژه غربی که در رأس آن آمریکا قرار دارد، و در شرق نیز، روسیه و چین هست؛ هیچ‌گاه نمی‌خواهند این کشورها که در معرض هجوم قدرت نظامی، سیاسی و فرهنگی‌‌شان قرار دارند، دارای عامل اتحاد و متغییر فرهنگی – تاریخی همچون جشن نوروز بوده باشند. قدرت‌های بزرگ بی‌گانه هم‌زمان با هجوم نظامی و سیاسی در کشوری و یا کشورهای ضعیف، یگانه کاری که انجام می‌دهند شکستن و نابودسازی فرهنگ، زبان و الگوهای فرهنگی آن است. همان‌گونه که عرب‌ها با تسخیر ممالک جغرافیای زبان فارسی، این کار را کردند و یا شوروی‌ها و انگلیس‌ها که باعث تضعیف فرهنگ و زبان فارسی دری در این کشورها شدند. امروزه استخبارات کشورهای قدرتمند در جغرافیای جشن نوروز، تلاش می‌ورزند به نحوی انگیزه‌ی استقبال از نوروز را در اذهان ما بکشند و یا حتی سعی می‌کنند به گونه‌ی غیر مستقیم به وسیله‌ی عناصر خطرناک خویش کاملا مانع برگذاری با شکوه این جشن باستانی ‌شوند تا مانع هم‌گرایی و اتحاد ملت‌ها در این کشورها شده باشند. اما با آن هم یگانه عاملی که این ممالک را می‌تواند دور هم جمع کند و از روحیه‌ی وفاق و عشق‌ به فرهنگِ مشترک، سرشار سازد، همانا جشن کم‌نظیر نوروز می‌باشد. نوروز به مثابه‌ی فاعل در روحیه‌بخشی و هم‌دلی میان اقوام هم‌زبان و کشورهای هم‌نژاد اما چندزبان، می‌تواند بسیار مؤثر تمام شود.

 

از سوی دیگر تنها با ایدیولوژی می‌توان در برابر ایدیولوژی دیگری ایستادگی و مقابله کرد. در مقابل فرهنگ‌هایی که همراه با سیاست و استخبارات فسادپیشه‌‌ی خویش، می‌خواهند از جمله در حوزه‌ی بزرگ نوروز حاکمیت پیدا کنند، باید ارزش‌های فرهنگی و تاریخی خود را الگو قرار داده مبارزه کنیم. باید مطمئن باشیم که هیچ فرهنگ بی‌گانه‌یی نمی‌تواند در جهت رشد و انکشاف یک کشور مفید واقع شود. کشورهای منطقه‌ی نوروز با سیاست‌های ضعیف و گوناگون‌شان و با دوری از یک‌دیگر، در هر کجا سبب شکست و تضعیف خود شده اند. در حالی که این کشورها باید سیاست‌های‌شان را در تمامی ابعاد کشورداری درست و اصلاح کنند. به عبارت دیگر، کشورهای جشن نوروز و هم‌فرهنگ باید نوروز را الگو قرار داده و در هم‌سویی با یک‌دیگر قرار گرفته مطابق شرایط هم در برابر استعمار غربی و افراط‌گرایی جدید بایستند. منظورم از این هم‌سویی تشکیل اتحادیه‌یی می‌باشد که باید توسط ممالک و حوزه‌های دور و نزدیکِ جشن نوروز ایجاد شود. باید به باغ‌هایی به ظاهر سرخ و سبز بی‌گانه‌ها دل خوش نکنیم، زیرا یگانه چیزی که می‌تواند برای همیشه عامل هم‌بستگی و اتحاد ممالک نوروز گردد، خود نوروز است. هیچ کشوری از حوزه‌ی نوروز با یک قدرت ‌بی‌گانه نمی‌تواند به مدت بسیار طولانی رابطه داشته باشد؛ زیرا یک کشور دیگرِ دارای قدرت و نیرو، نخستین کاری که در حق یک کشور ضعیف انجام می‌دهد، نابودسازی بنیان‌های فرهنگی‌اش است. پس راه چاره به عنوان بهترین گزینه این است که ممالک حوزه‌ی نوروز گرد هم آیند و این اتحادیه‌یی که بارها از سوی بعضی از روشن‌فکران تمدن نوروز، پیشنهاد می‌شود را بسازند و خودشان را بدل به یک قدرت دارای فرهنگ و ایدیولوژی سازند.

 

البته باید توجه داشت که منظور از تشکیل اتحادیه، حل شدن این کشورها در یک‌دیگر و از دست‌دادن استقلال در حوزه‌های اساسی شکل حکومت، نوع نظام قدرت، اصالت و یا هویت بومی، زبانی، آئینی و مذهبی نیست؛ بلکه این کشورها می‌توانند ضمن حفظ ساختار خود در حوزه‌های مختلف داخلی، روی زمینه‌های هم‌گرایی در حوزه‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و تبادله‌های اجتماعی کار کرده و به وحدتِ عمل برسند. به عنوان مثال سرمایه‌گذاری‌های مشترک، تحقیقات مشترک علمی، برنامه‌ریزی‌های مشترک فرهنگی، نظام آموزش مشترک تا سطح دانشگاه، برداشتن تعرفه‌های گمرکی، سهولت رفت و آمد اتباع، طراحی نظام مالیاتی مشابه، نظام مشترک بانکی و پولی ( پول واحد)، بازار نیروی کار مشترک و قوانین مشابه، همکاری‌های امنیتی، نظام واحد گردش‌گری، تشکیل شورای واحد سیاست خارجی اتحادیه، تشکیل مجلس مشترک اتحادیه، برقراری پیمان مشترک دفاعی و بسیاری زمینه‌های دیگر که در اتحادیه‌های مختلف در سطح جهان تجربه شده و سودمندی آن‌ها به اثبات رسیده است؛ می‌تواند در این اتحادیه به کار گرفته شود.

 

یکی از دلایل دیگر تضعیف ممالک حوزه‌ی بزرگ جشن نوروز، سیاست‌های اشتباه کشورهای عرب در سطح منطقه و جهان می‌باشد. امروزه کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی، قطر، عمارات متحده و غیره در اثر تمویل افراط‌گرایان در منطقه و چاپلوسی در برابر غرب، سبب تخریب و تضعیف خاورمیانه و حوزه‌ی نوروز شده اند. این کشورها حتی بر ملت‌های هم‌دین، هم‌زبان و هم‌فرهنگ خودشان هم رحم نمی‌کنند. بنابراین کشورهای حوزه‌ی نوروز نباید به ممالک عربی اجازه دهند تا باعث خرابی هر چه بیشتر اوضاع این حوزه گردند.

در چند دهه‌ی پسین، یکی از بزرگ‌ترین‌ چالش‌ها در حوزه‌ی نوروز، وجود ویران‌گر افراطیت و تروریسم بوده است. داعش، القاعده و طالبان…

کشورهای عضو نوروز، باید این چالش را درک کنند و از کنار آن ساده نگذرند.

افغانستان اینک به عنوان زادگاه نوروز در کام افراطیتِ نوع طالبانی آن، فرو رفته است. اصول بینش تمدن‌باوری و فرهنگِ نوروز حکم می‌کند که باید دیگر کشورها برای نجات دادن افغانستان از چنگ طالبان، تلاش بورزند. ما در آستانه‌ی سال ۱۴۰۳ ه‌خ و سال ۵۷۰۳ جمشیدی، قرار داریم و اما شاهد وضع اسف‌بار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در افغانستان استیم. بلخ باستان یا نوبهار، زادگاه جشن نوروز، در زیر چکمه‌های افراطیت و تروریسم‌، آخرین نفس‌های خود را می‌کشد. آیا ما مسوول نیستیم؟ چرا احساس مسوولیت در قبال این موضوع مهم نباید داشته باشیم؟

ممالک عضو نوروز با درک اساسات و تاریخ این حوزه‌ی تمدنی و با عشق به نوروز، بدون شک می‌تواند وضع افغانستان را بهتر سازد.

کشورهای مربوط به جغرافیای نوروز اگر بخواهند می‌توانند حتی در قسمت اصلاح و نیرومند شدن تمامی کشورهای عقب مانده‌ی آسیایی مفید واقع شوند. هم اکنون نخستین کاری که نهایت ضرور می‌باشد، این است که تمامی رهبران حوزه‌ی جشن نوروز برای هرچه تجلیل باشکوه این جشن بکوشند؛ زیرا شکوه هر چه بیشتر این جشن برای روحیه بخشیدن به خلق این حوزه کمک می‌کند تا در زمینه‌ی تقریب یک‌دیگر تلاش ورزند. این کشورها می‌توانند نهادهایی که در خصوص نوروز فعالیت می‌نمایند، را حمایت بیشتر کنند. زیرا همین جریان‌هایی در آغاز کم، بارها باعث به وجود آمدن سیل‌ها و توفان‌ها شده اند.

جان‌مایه و هیجانی که در معنا و فلسفه‌ی نوروز وجود دارد و بازتاب نیرومندی که این جشن در میان مردم این حوزه همیشه وجود داشته است؛ امکان هر هماهنگی و ایجاد استحکامات سیاسی بین دولت‌های این حوزه را تسهیل می‌سازد.

نوروز یک پدیده‌ی آینده‌ساز و مقوی است و من شک ندارم این جشن معجزه‌گر، می‌تواند کاملاً یک نقش نجات‌بخش را در کشورهای عضو، بازی کند و شرایط منطقه را تغییر بدهد.

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان