پری غلامی در کتاب امانت گندمزار شما را با خود همراه میکند و به سفری تاریخی میبرد. جایی که شما با ملکالشعرای بهار و شاعران دیگر همنشین میشوید و در دل سال هزار و سیصد و سیزدهِ خورشیدی گام برمیدارید.
شیرینی کتاب امانت گندمزار چنان بر جانتان مینشیند که تا مدتها پس از به پایان رساندن آن شما را رها نمیکند.
بریدهای از کتاب امانت گندمزار
اهالی میگویند گورکن است و از خیرات و مبرات مردم ارزاق میکند. روزها اگر مردهای نباشد، در حوالی گندمزار پرسه میزند یا تنبور مینوازد برای اهل قبور. و شبها در ضلع شرقی مقبرهی فردوسی بیتوته میکند. چهارشنبهها به مشهد میآید برای شرکت در حلقهی شاعران. سری به قهوهخانهی منوچهر نقاش میزند گشتی در شهر و دوباره همان گورستان. در غیاب او همهی زوایای مقبره را شخصاً بررسی کردم. چیز قابل توجهی نبود جز نسخهای قدیمی از شاهنامه و یک تنبور.