اورنگ هفتم: سرودۀ صالح محمد خلیق با دکلمۀ رشاد زریر | مأمن هموارۀ آزادی آغوش شماست
از میان دود و آتش مأمن هموارۀ آزادی آغوش شماست خود، اسارت یک غلام حلقهبرگوش شماست ماردوشان جهان را فرصت بیداد نیست تا درفش کاویان
از میان دود و آتش مأمن هموارۀ آزادی آغوش شماست خود، اسارت یک غلام حلقهبرگوش شماست ماردوشان جهان را فرصت بیداد نیست تا درفش کاویان
شب را گریستیم، سحر را گریستیم ما گامگامِ راهِ سفر را گریستیم وقتی که میزدند سپیدارِ باغ را ما یکبه یک صدایِ تبر را گریستیم
چه روزگار شگفتی، چه سال نامرد است پیام ها، همه شان، از حوالی درد است درون خانه چراغی، گلی، گیاهی نیست دو شاخه نور
جهنم است، جهنم جهنم است، جهنم نه نیمروزان است گلوی کوچه چو دلهای کینه توزان است به هر کرانه که بینی کفن فروشانند که گفته