ارنست بلوخ
(۱۹۷۷-۱۸۸۵)
ارنست بلوخ در یک خانواده یهودی در آلمان به دنیا آمد. پدرش کارمند رسمی راهآهن بود. او در دانشگاه مونیخ فلسفه، فیزیک و موسیقی را آموخت و با جرج لوکاچ همکاری نزدیکی داشت. لوکاچ تأثیر زیادی بر نظریات بلوخ گذاشت.
با قدرت گرفتن نازیها در سال ۱۹۳۳، بلوخ به ایالات متحده مهاجرت کرد و تا پایان جنگ جهانی دوم در آنجا ماند. در سال ۱۹۴۸، بهعنوان استاد در دانشگاه لیپزیگ در آلمان شرقی مشغول به کار شد. در این دوره، رابطه او با رهبران کمونیست دچار تنش شد، تا جایی که انتشار آثارش محدود گردید. مدتی بعد، به آلمان غربی تبعید شد و در دانشگاه توبینگن به تدریس پرداخت.
بلوخ یکی از مارکسیستهای برجسته سده بیستم بود که ماتریالیسم تقلیلگرا[1] را به چالش کشید و جبرگرایی کلاسیک مارکسیسم را زیر سوال برد. او با نظریههای یوتوپیایی خود شهرت زیادی پیدا کرد و معتقد بود که واقعیت (طبیعت و انسان) پایانناپذیر است، زیرا طبیعت پویا بوده و انسان سرشار از آرزوهاست. یوتوپیاگرایی او بر اتحاد طبیعت بهعنوان مفعول و انسان بهعنوان فاعل تأکید داشت.
بلوخ نسبت به ساختارهای فرعی اقتصادی توجه کمتری داشت، اما علاقه فراوانی به ساختارهای عالی زبان و فرهنگ نشان میداد. اثر مشهور او، «اصول امید» که در سال ۱۹۵۹ منتشر شد، در واقع دایرةالمعارفی برای یوتوپیای او بود که در آن توضیح میداد چگونه با اتکا بر امید میتوان به سمت حکومت مطلوب حرکت کرد.
او میان یوتوپیای عینی و ذهنی تمایز قائل بود و اعتقاد داشت که یوتوپیای ذهنی همان تصویری است که در طول تاریخ از آرمانشهر ارائه شده است. نظریه مارکسیستی بلوخ، با تأکید بر پویایی واقعیت، تاریخ و اندیشه انسان، از جریانهای متداول مارکسیسم متمایز بود. او یوتوپیای مارکسیستی را که نوید پایان بهرهکشی و تحقق آرامش انسان را میدهد، با زاویهای عینی بررسی میکرد و آن را از بحثهای صرفاً ذهنی جدا میدانست. همین نگاه عینی به مارکسیسم، یکی از بزرگترین میراث بلوخ به اندیشه مارکسیستی محسوب میشود.
برای مطالعه بیشتر
- هادسون، دبلیو. نظریه مارکسیستی ارنست بلوخ. نیویارک: انتشارات سنت مارتین، ۱۹۸۲.
- شیلدون، گارت وارد. دایره المعارف اندیشه سیاسی. نیویارک:فکت ان فایل، ۲۰۰۱.
[1] Reductive Materialism